رمان: بازی عشق
آکاری: جونگ سو قلبت خیلی تند تند میزنه خوبی!؟(استرس داره)
چول همینجور داشت حرف خودشو میزد یهو عصبی شدمو
آکاری: بس کن چطور می تونی اینجوری با داداشت حرف بزنی(عصبی)
آکاری: بجای دعوا کردنش یه زره به فکرش باش(عصبی)
چول: هع تو کی هستی که اینجوری با من حرف می زنی
آکاری: هرکی ...
یهو به فکر فرو رفتم من من نکنه که عاشق جونگ سو شدم چی میگی دختر اون تورو دوست داره اصلا
چول: نکنه تو و جونگ سو عاشق هم شدین؟
چشام از کاسه بیرون اومده بود
آکاری: به تو ربطی نداره (داد)
چول: از جونگ سو جداشو یه دختر خوب واسه اون سراغ دارم
جونگ سو تا اینو شنید گریش سرا زیر شد دیگه تحمل نکردمو.....
چول همینجور داشت حرف خودشو میزد یهو عصبی شدمو
آکاری: بس کن چطور می تونی اینجوری با داداشت حرف بزنی(عصبی)
آکاری: بجای دعوا کردنش یه زره به فکرش باش(عصبی)
چول: هع تو کی هستی که اینجوری با من حرف می زنی
آکاری: هرکی ...
یهو به فکر فرو رفتم من من نکنه که عاشق جونگ سو شدم چی میگی دختر اون تورو دوست داره اصلا
چول: نکنه تو و جونگ سو عاشق هم شدین؟
چشام از کاسه بیرون اومده بود
آکاری: به تو ربطی نداره (داد)
چول: از جونگ سو جداشو یه دختر خوب واسه اون سراغ دارم
جونگ سو تا اینو شنید گریش سرا زیر شد دیگه تحمل نکردمو.....
۱.۳k
۲۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.