بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله الرحمن الرحيم
بیماری بییقینی :
ما هیچ چیز را به یقین نمیدانیم اما طوری حرف میزنیم که انگار همهچیز را میدانیم. اکثر حرفهایمان در هوا و اغلب تصمیمات و اقداماتمان هوایی است.در بهترین حالت در ظن و تخمین و حدس و گمان کار میکنیم. شاید بشود و شاید نشود.
مُخلَص کلام اینکه ما از یقین بیبهرهایم. مدام تلاش میکنیم تا خود را در نگاه دیگران ثابت و استوار نشان دهیم اما اینطورنیست و خود براین نکته واقفیم.
روزمرهگیهای زندگی و ماجراهای آن هر روز ما را بسویی میکشاند و مجبوریم برای تطهیر اندیشههای خام وعمل کردهای ناقصمان مدام توجیهتراشی کنیم تا هم روان خود و هم روان اطرافیانمان را اندکی راضی و آرام نگه داریم.
ما بیمار شک و تردیدیم. بیمار توهّم دانایی و بیمار جهلایم.
آن که از یقین بیبهره است بیمار است.
با این وجود داعیهٔ اصلاح جهان را داریم. میخواهیم فرمانروای عالَم باشیم.با آنکه حتی یک چیزحتی یک دانهٔ ارزن را به تمامی و یقین نمیشناسیم اما می خواهیم به زعم خود همهٔ پدیدههای جهان را راست و درست گردانیم.
لحظهای بیندیش! ما کجا حق را می شناسیم؟!
و چون نشناسیم کجا به آن تن دادهایم؟!
ما آلودگان افتاده در مرداب شک وتردیدیم.
چارهای نیست و باید به یقین دست یافت.
باید بیماری خطرناک بییقینی را از میان بر داشت.
خداوندا ما راه آن ندانیم.
پس به لطف و رحمت واسعهات ما را به مراقبه ای اصیل فروبرو راه نیل به یقین را بر ما بگشا و ما را از اسارت این ذهن تاریک اندیش و درد سرساز رهایی بخش.
بیماری بییقینی :
ما هیچ چیز را به یقین نمیدانیم اما طوری حرف میزنیم که انگار همهچیز را میدانیم. اکثر حرفهایمان در هوا و اغلب تصمیمات و اقداماتمان هوایی است.در بهترین حالت در ظن و تخمین و حدس و گمان کار میکنیم. شاید بشود و شاید نشود.
مُخلَص کلام اینکه ما از یقین بیبهرهایم. مدام تلاش میکنیم تا خود را در نگاه دیگران ثابت و استوار نشان دهیم اما اینطورنیست و خود براین نکته واقفیم.
روزمرهگیهای زندگی و ماجراهای آن هر روز ما را بسویی میکشاند و مجبوریم برای تطهیر اندیشههای خام وعمل کردهای ناقصمان مدام توجیهتراشی کنیم تا هم روان خود و هم روان اطرافیانمان را اندکی راضی و آرام نگه داریم.
ما بیمار شک و تردیدیم. بیمار توهّم دانایی و بیمار جهلایم.
آن که از یقین بیبهره است بیمار است.
با این وجود داعیهٔ اصلاح جهان را داریم. میخواهیم فرمانروای عالَم باشیم.با آنکه حتی یک چیزحتی یک دانهٔ ارزن را به تمامی و یقین نمیشناسیم اما می خواهیم به زعم خود همهٔ پدیدههای جهان را راست و درست گردانیم.
لحظهای بیندیش! ما کجا حق را می شناسیم؟!
و چون نشناسیم کجا به آن تن دادهایم؟!
ما آلودگان افتاده در مرداب شک وتردیدیم.
چارهای نیست و باید به یقین دست یافت.
باید بیماری خطرناک بییقینی را از میان بر داشت.
خداوندا ما راه آن ندانیم.
پس به لطف و رحمت واسعهات ما را به مراقبه ای اصیل فروبرو راه نیل به یقین را بر ما بگشا و ما را از اسارت این ذهن تاریک اندیش و درد سرساز رهایی بخش.
۲۰۶
۲۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.