فیک مافیا پارت1
ات ویو
سلام من ات هستم پارک ات ۲۱ سالمه یه خواهر ۲۲ ساله به اسم لیانا هم دارم خیلی باهم صمیمی هستیم خواهرم عضو بزرگ ترین باند مافیای دنیاس مامان بابامم مافیان اما من نه هنوز مافیا نشدم
بهم گفتن اونروزی که اماده باشم منو به باند خواهرم ملحق میکنن خیلی هیجان دارم و مثل سگ تمیرین میکنم خواهرم از ۱۷ سالگی قبول شد روحیه ی خیلی قویی داشت و اون هکر گروهه واقعا باحاله و من تا به حال باند اونارو ندیدم بجز خواهرم هیچکودوم اعضارو ندیدم حتی عکسشونو خب بگذریم
صبح از خواب بیدار شدم رفتم دشویی ( بله بله دشویی 😌واژه نامه ادمین گل 🤣)اومدم اماده شدم رفتم پایین قراره امروز برم تمرین برای این که زود تر بتونم عضو باند بشم رفتم پایین یهو یکی زد در باسنم پشتمو نگا کردم بله خواهرم تشریف اورن
ات : آیا مرض دارید عزیزم
لیانا : نه شما باسن دافی داری
ات : باسن خودت که گنده تره
لیانا : ادم میاد بزنه درباسن خودش دیگه تا اون مرز از جنون نرسیدم
ات : بله بله حالا میرسی جوش نزن
لیانا : اره میرسم
ات : خب بیخیال
لیانا : بیا بشین صبحونه بخور
ات : باشه
ات : خب دیرم شد بای
لیانا : الان ع.ن خوردی داری میری
ات : اره بوشون که کردم
لیانا : برو برو دیرت شد
ات : اوکی
ات رفت تمرین و تمرین رو خوب داد در واقع عالی داد
ات برگشت خونه لیانا بود
ات : سلام ابجی
لیانا : سلام گوگول
ات : من میرم لباس عوض کنم راستی شام چی داریم
لیانا : شام رامیون داریم
ان : اوکی من برم
لیانا : زود بیا پس
ات : اوکی
ات رفت لباس عوض کرد و اومد
لیانا : بیا بشین بخور
ات : اومدم
لیانا :خب میدونی یه خبر خوب
ات : چی
لیانا: تو دو روز دیگه به باند ملحق میشی
ات : بچه شکه شد
ات : جیغغغغغغغغغغغغغغغغ ناموسااااااااااا ایوللللللللللل پشماممممممممممممم
لیانا : خب باشه باشه (با خنده )
لیانا : خب خوردی
ات : اره
لیانا : خب بریم بخوابیم هنوز دو روز دیگه تمرین داری ها
ات : راس میگی شب بخیر
لیانا :شب بخیر
ات و لیانا رفتن خوابیدن
فردا...
ادامه دارد ...
بوس بوس شب بخیر و ببخشید امشب همین یک پارت من فردا پارتای بیشتری آپ میکنم
سلام من ات هستم پارک ات ۲۱ سالمه یه خواهر ۲۲ ساله به اسم لیانا هم دارم خیلی باهم صمیمی هستیم خواهرم عضو بزرگ ترین باند مافیای دنیاس مامان بابامم مافیان اما من نه هنوز مافیا نشدم
بهم گفتن اونروزی که اماده باشم منو به باند خواهرم ملحق میکنن خیلی هیجان دارم و مثل سگ تمیرین میکنم خواهرم از ۱۷ سالگی قبول شد روحیه ی خیلی قویی داشت و اون هکر گروهه واقعا باحاله و من تا به حال باند اونارو ندیدم بجز خواهرم هیچکودوم اعضارو ندیدم حتی عکسشونو خب بگذریم
صبح از خواب بیدار شدم رفتم دشویی ( بله بله دشویی 😌واژه نامه ادمین گل 🤣)اومدم اماده شدم رفتم پایین قراره امروز برم تمرین برای این که زود تر بتونم عضو باند بشم رفتم پایین یهو یکی زد در باسنم پشتمو نگا کردم بله خواهرم تشریف اورن
ات : آیا مرض دارید عزیزم
لیانا : نه شما باسن دافی داری
ات : باسن خودت که گنده تره
لیانا : ادم میاد بزنه درباسن خودش دیگه تا اون مرز از جنون نرسیدم
ات : بله بله حالا میرسی جوش نزن
لیانا : اره میرسم
ات : خب بیخیال
لیانا : بیا بشین صبحونه بخور
ات : باشه
ات : خب دیرم شد بای
لیانا : الان ع.ن خوردی داری میری
ات : اره بوشون که کردم
لیانا : برو برو دیرت شد
ات : اوکی
ات رفت تمرین و تمرین رو خوب داد در واقع عالی داد
ات برگشت خونه لیانا بود
ات : سلام ابجی
لیانا : سلام گوگول
ات : من میرم لباس عوض کنم راستی شام چی داریم
لیانا : شام رامیون داریم
ان : اوکی من برم
لیانا : زود بیا پس
ات : اوکی
ات رفت لباس عوض کرد و اومد
لیانا : بیا بشین بخور
ات : اومدم
لیانا :خب میدونی یه خبر خوب
ات : چی
لیانا: تو دو روز دیگه به باند ملحق میشی
ات : بچه شکه شد
ات : جیغغغغغغغغغغغغغغغغ ناموسااااااااااا ایوللللللللللل پشماممممممممممممم
لیانا : خب باشه باشه (با خنده )
لیانا : خب خوردی
ات : اره
لیانا : خب بریم بخوابیم هنوز دو روز دیگه تمرین داری ها
ات : راس میگی شب بخیر
لیانا :شب بخیر
ات و لیانا رفتن خوابیدن
فردا...
ادامه دارد ...
بوس بوس شب بخیر و ببخشید امشب همین یک پارت من فردا پارتای بیشتری آپ میکنم
۳.۰k
۲۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.