پارت یک 🔗🥀⛓️
پارت یک 🔗🥀⛓️
نمی دانم که چقدر گذشته بود که بالاخره صدا ها قطع شد.. آن زن و مرد بعد از چند ساعت بحث و جدل ساکت شده بودند ..
سری به حال زدم و با چیزی که دیدم خون در رگ هایم خشک شد .. آن زن که زهرا نام داشت پخش زمین شده بود و مرد که محمد نام داشت بالای سرش با چاقوی خونی ایستاده بود .. با سرعت خودم به اتاقی که ۱۵ متر بود رساندم و در را پشت سرم قفل کردم ...
اسم من رزا بود .. دختری که وقتی ۷ ساله بود پدر و مادر عزیزش را از دست داد . بعد این که پدر و مادرش خاک شدند به بهزیستی منتقل شد و پس از ۴ سال زنی به نام ژیلا مرا به فرزندی قبول کرد .. ولی شانس باهام یار نبود و پس از ۷ سال ژیلا تصادف کرد و زیر خاک رفت و من به دست زهرا یعنی خواهرش افتادم که بر عکس خواهرش زنی بد جنس بود و شوهرش محمد که قمار باز بود افتادم
امروز سر این دعوا کرده بودند که خانه را قمار کند ولی زهرا مخالفت کرده بود و دعوایی چند ساعته به پیش بود و زهرا قربانی این قمار شد من نباید با این مرد تنها بمانم. وگرنه به سرنوشت این زن دچار می شدم ...
در همین فکر بودم که در با صدای بدی شکست....
__________________
سلام بچه ها .. من برگشتم این رمان رو میخوام شروع کنم و روز های پارت گذاری پنجشنبه و یکشنبه و سه شنبه هست ...امیدوارم که خوشتون بیاد 🥲
نمی دانم که چقدر گذشته بود که بالاخره صدا ها قطع شد.. آن زن و مرد بعد از چند ساعت بحث و جدل ساکت شده بودند ..
سری به حال زدم و با چیزی که دیدم خون در رگ هایم خشک شد .. آن زن که زهرا نام داشت پخش زمین شده بود و مرد که محمد نام داشت بالای سرش با چاقوی خونی ایستاده بود .. با سرعت خودم به اتاقی که ۱۵ متر بود رساندم و در را پشت سرم قفل کردم ...
اسم من رزا بود .. دختری که وقتی ۷ ساله بود پدر و مادر عزیزش را از دست داد . بعد این که پدر و مادرش خاک شدند به بهزیستی منتقل شد و پس از ۴ سال زنی به نام ژیلا مرا به فرزندی قبول کرد .. ولی شانس باهام یار نبود و پس از ۷ سال ژیلا تصادف کرد و زیر خاک رفت و من به دست زهرا یعنی خواهرش افتادم که بر عکس خواهرش زنی بد جنس بود و شوهرش محمد که قمار باز بود افتادم
امروز سر این دعوا کرده بودند که خانه را قمار کند ولی زهرا مخالفت کرده بود و دعوایی چند ساعته به پیش بود و زهرا قربانی این قمار شد من نباید با این مرد تنها بمانم. وگرنه به سرنوشت این زن دچار می شدم ...
در همین فکر بودم که در با صدای بدی شکست....
__________________
سلام بچه ها .. من برگشتم این رمان رو میخوام شروع کنم و روز های پارت گذاری پنجشنبه و یکشنبه و سه شنبه هست ...امیدوارم که خوشتون بیاد 🥲
۷۴۶
۳۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.