سفارش حاضره! P¹⁰
سفارش حاضره! P¹⁰
مخلفات و پنیر رو بهش اضافه کرد و گذاشت15دقیقه داخل فر بمونه.
در همون حال که منتظر اماده شدن پیتزا بود مدام با خودش فکر میکرد و دنبال یک راه حل برای کورو بود.
اکیرا معمولا خوشش نمیومد به کسی کمک کنه یا کسی رو توی خونش راه بده..
ولی چون این موضوع فرق داشت با خودس فکر کرد شاید بتونه برای یکی دو روز این وضع رو تحمل کنه.
همینطور که اکیرا توی افکارش غرق شده بود صدای اماده شدن پیترا به صدا در اومد و رشته افکار اکیرا پاره شد.
پیتزارو در اورد و به 8قسمت تقسیم کرد.
'بیا، غذا حاضره'
کورو که از کار اکیرا شرمنده شده بود به سمت اشپزخونه رفت.
"چرا زحمت کشیدید!؟نیازی نبود"
'چه زحمتی..'
و نشستن و شروع به غذا خوردن کردن.
بعد از اتمام غذا کورو برای تشکر ظرف هارو جمع کرد، ولی چون نمیدونست جای بعضی چیز ها کجان همینطوری مونده بود.
اکیرا بلند شد،ظروف اضافی رو از دست کورو گرفت و هرکدوم رو سر جای خودش گذاشت.
'وقت خوابه'
کورو سرشو به نشانه تایید تکون داد و هر کدوم به سمت اتاق خواب هاشون رفتن.
کورو برای امنیت بیشتر در اتاق رو قفل کرد.
به سمت تخت رفت و خودش رو روی تخت ولو کرد.
"حس عجیبی دارم... احساس میکنم شاید با بقیه فرق داشته باشه..حد عقل برعکس بقیه شاید یکم بهم اهمیت میده... "
و با همون افکار به خواب رفت..
ـــــــــــ
زنگ ساعت به صدا در اومد و یک روز جدید شروع شده بود.
لایک کامنت فالو
#انیمه#فیکشن#فن فیک#فیک#جنایی#دازی#چویا#اتسوشی#اکوتاگاوا#فئودور#نیکولای_گوگول#کونیکیدا#رانپو#بانگو_استری_داگز#جوجوتسو_گایسن#گوجو#سوکونا#تاکت_کوزت#شیپ#MBTI#گاچا#گاچا_نوکس#گاچا_کلاب#یاندره#سایکو#شیطان کش#تانجیرو#نزکو#زنیتسو#اینوسکه#انیمه#انیمیشن#خسته_شدم#BL#GL#LGBTA##نقاشی#هفت_جد_و_آبادت#خداف
مخلفات و پنیر رو بهش اضافه کرد و گذاشت15دقیقه داخل فر بمونه.
در همون حال که منتظر اماده شدن پیتزا بود مدام با خودش فکر میکرد و دنبال یک راه حل برای کورو بود.
اکیرا معمولا خوشش نمیومد به کسی کمک کنه یا کسی رو توی خونش راه بده..
ولی چون این موضوع فرق داشت با خودس فکر کرد شاید بتونه برای یکی دو روز این وضع رو تحمل کنه.
همینطور که اکیرا توی افکارش غرق شده بود صدای اماده شدن پیترا به صدا در اومد و رشته افکار اکیرا پاره شد.
پیتزارو در اورد و به 8قسمت تقسیم کرد.
'بیا، غذا حاضره'
کورو که از کار اکیرا شرمنده شده بود به سمت اشپزخونه رفت.
"چرا زحمت کشیدید!؟نیازی نبود"
'چه زحمتی..'
و نشستن و شروع به غذا خوردن کردن.
بعد از اتمام غذا کورو برای تشکر ظرف هارو جمع کرد، ولی چون نمیدونست جای بعضی چیز ها کجان همینطوری مونده بود.
اکیرا بلند شد،ظروف اضافی رو از دست کورو گرفت و هرکدوم رو سر جای خودش گذاشت.
'وقت خوابه'
کورو سرشو به نشانه تایید تکون داد و هر کدوم به سمت اتاق خواب هاشون رفتن.
کورو برای امنیت بیشتر در اتاق رو قفل کرد.
به سمت تخت رفت و خودش رو روی تخت ولو کرد.
"حس عجیبی دارم... احساس میکنم شاید با بقیه فرق داشته باشه..حد عقل برعکس بقیه شاید یکم بهم اهمیت میده... "
و با همون افکار به خواب رفت..
ـــــــــــ
زنگ ساعت به صدا در اومد و یک روز جدید شروع شده بود.
لایک کامنت فالو
#انیمه#فیکشن#فن فیک#فیک#جنایی#دازی#چویا#اتسوشی#اکوتاگاوا#فئودور#نیکولای_گوگول#کونیکیدا#رانپو#بانگو_استری_داگز#جوجوتسو_گایسن#گوجو#سوکونا#تاکت_کوزت#شیپ#MBTI#گاچا#گاچا_نوکس#گاچا_کلاب#یاندره#سایکو#شیطان کش#تانجیرو#نزکو#زنیتسو#اینوسکه#انیمه#انیمیشن#خسته_شدم#BL#GL#LGBTA##نقاشی#هفت_جد_و_آبادت#خداف
۱.۹k
۳۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.