فرشته ی زیبایی های من (پارت ۱۰)
از زبان تهیونگ
رسیدیم عمارت کوک یکم زیادی عصبی بود کل لباسش و صورتش خونی بود از ماشین که پیاده شدیم گوشیمو چک کردم که... با چیزی که دیدم انگار که چندین بشکه اب رو سرم ریخته بودن...
از زبان ا/ت
گوشی یدکی که پیشم بود نیست اونا بردنش ولی چه کاری ممکنه باهاش بکنن؟؟ اون خودش گفت که ۹ ماه قراره اینجا بمونم کوک این ادرسو نمیدونه پس قطعا نمیخواد به اونا بگه که من اینجام؟؟..بیخیال الان باید یه راهی پیدا کنم که فرار کنم دستمو به پشت صندلی بسته بودن ولی گره ی طنابم پشت بسته بودن احمقا ! داشتم سعی میکردم گره رو باز کنم ولی خیلی محکم بود که یهو همون مرده اومد تو
؟: دالی لیدی.. بزار یه عکسم ازت بگیرم تمومه ..
_چیکار میکنی؟؟ زده به سرت؟؟
؟: *صفحه گوشیو گرفت جلوم و پیامایی که به ته داده بودو خوندم* به نظرت پیاما خوبن؟ حالا بزار عکستو نشون بدم خیلی عالی شده نه؟؟ اینارو که براش بفرستم میاد اینجا و بومم.. میکشمش نظرت چیه؟
_منظورت چیه؟؟ جرعت داری اینکارو بکن من مثل بقیه دخترایی که اوردیشون اینجا و شکنجشون دادی نیستم خیلی قو...
با سوزشی که روی صورتم حس کردم حرفم نصف و نیم موند و ساکت شدم
؟: خفه شو باباااا (عربده) فکر کردی کی هستی نیم وجبی؟؟؟
از زبان جونگکوک
گوشیو از ته محکم گرفتم
&چرا انقدر ... * ساکت شد و محکم گوشیو فشار میداد و با یه لحن حرصی لب باز کرد * حرومزاده ی کثیف!
سریع دوید و خودشو رسوند تو و وقتی رفت با همون مرد مواجه شد..
؟: به به .. مستر جئون.. مشتاق دیدار.. (نیشخند)
رسیدیم عمارت کوک یکم زیادی عصبی بود کل لباسش و صورتش خونی بود از ماشین که پیاده شدیم گوشیمو چک کردم که... با چیزی که دیدم انگار که چندین بشکه اب رو سرم ریخته بودن...
از زبان ا/ت
گوشی یدکی که پیشم بود نیست اونا بردنش ولی چه کاری ممکنه باهاش بکنن؟؟ اون خودش گفت که ۹ ماه قراره اینجا بمونم کوک این ادرسو نمیدونه پس قطعا نمیخواد به اونا بگه که من اینجام؟؟..بیخیال الان باید یه راهی پیدا کنم که فرار کنم دستمو به پشت صندلی بسته بودن ولی گره ی طنابم پشت بسته بودن احمقا ! داشتم سعی میکردم گره رو باز کنم ولی خیلی محکم بود که یهو همون مرده اومد تو
؟: دالی لیدی.. بزار یه عکسم ازت بگیرم تمومه ..
_چیکار میکنی؟؟ زده به سرت؟؟
؟: *صفحه گوشیو گرفت جلوم و پیامایی که به ته داده بودو خوندم* به نظرت پیاما خوبن؟ حالا بزار عکستو نشون بدم خیلی عالی شده نه؟؟ اینارو که براش بفرستم میاد اینجا و بومم.. میکشمش نظرت چیه؟
_منظورت چیه؟؟ جرعت داری اینکارو بکن من مثل بقیه دخترایی که اوردیشون اینجا و شکنجشون دادی نیستم خیلی قو...
با سوزشی که روی صورتم حس کردم حرفم نصف و نیم موند و ساکت شدم
؟: خفه شو باباااا (عربده) فکر کردی کی هستی نیم وجبی؟؟؟
از زبان جونگکوک
گوشیو از ته محکم گرفتم
&چرا انقدر ... * ساکت شد و محکم گوشیو فشار میداد و با یه لحن حرصی لب باز کرد * حرومزاده ی کثیف!
سریع دوید و خودشو رسوند تو و وقتی رفت با همون مرد مواجه شد..
؟: به به .. مستر جئون.. مشتاق دیدار.. (نیشخند)
۲.۷k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.