《دروغی بزرگ》
《دروغی بزرگ》
part ¹¹
با حس عجیبی از خواب بیدار شدم!
اچرا اینجا اینطوریه؟ نامجون کجاست؟ رفتم دستشویی و وقتی اومدم دیدم گوشیم داره زنگ میخوره
این دیگه چیکارم داره؟
ات: بله؟
؟: سلام. شناختی منو؟ حالت خوبه عزیزکم؟
ات: دریوری نگو! منو و تو هیچ نسبتی باهم نداریم!
؟: عه وا عشقم چرا اینطوری باهام صحبت میکنی؟
ات: یادت نمیاد تو با من چیکار کردی؟ تو منو به خاک سیاه نشوندی! دیگه هم بهم زنگ نزن حالم ازت بهم میخوره!!!
تلفن رو قطع کردی....خیلی عصبانی بودی که بعد چند ماه دوباره اون روانی پیداش شده....برگشتی که دیدی نامجون با تعجب زل زده بهت!
نامجون: ات؟ با کی داشتی حرف میزدی؟
ات: عا...هیشکی....اصلا مهم نیست
نامجون: یعنی چی هیشکی! بگو ببینم کی بود؟
ات: عزیزم گفتم کسی نبود دیگه حالا....
که حرفتو قطع کرد و با داد گفت:
نامجون: گفتم بگو کی بوددد؟
تو که از ترس رنگت پریده بود و میترسیدی حقیقت رو بهش بگی یه دروغ سر هم کردی و گفتی:
ات: خوب...دوست...قدیمیم بود....که....منو ول کرد و.....با یکی دیگه دوست شد....ازش متنفرم چون....احساساتم رو نابود کرد
نامجون: دروغ میگی! گوشیتو بده به من! "جدی و عصبی"
ات: یعنی تو بهم باور.....
نامجون: نه ندارم گوشیتو بده به من!
"با ترس گوشیتو بهش دادی....خوشبختانه اونو 《کسی که ازش متنفرم》سیو کرده بودی....اما نامجون همون موقع زنگ زد بهش!"
ات: نامجون داری چیکار میکنی آبرو ریزی راه ننداز!
نامجون: هیسسسس!
که بلاخره گوشیو برداشت
؟: عشقم....تصمیمت عوض شد؟
اما نامجون رنگ صورتش پرید! یعنی.....اون ا.ت که انقدر بهش اعتماد داشت میخواست بهش خیانت کنه؟
سریع تلفن رو قطع کرد و با صورتی قرمز که رگ های صورتش میخواست بزنه بیرون گفت:
نامجون: فک نمیکردم تو دیگه بهم خیانت کنی! اما اشتباه میکردم! تو هم مثل بقیه یه خیانتکاریییی "داد"
بعد اینکه نامجون این حرفش رو زد از خونه خارج شد
ا.ت که نمیدونست چطوری دوباره اعتماد نامجون رو جلب کنه و بهش بگه که این یه تله بود افتاد رو زمین و شروع به اشک ریختن کرد
ا.ت:
با خودم فکر کردم و گفتم بهتره که به جین زنگ بزنم تا با نامجون حرف بزنه و راضیش کنه که بتونم باهاش حرف بزنم و همه چیو بهش توضیح بدم
زنگ زدم به جین
ات: الو جین....
؟:..........
ات: چییییییی؟
خوب یکم دیر شد معذرت میخوام ♡
اگه نتونستم این فیک رو تا قبل امتحانام تموم کنم بعد امتحانام یعنی تو خرداد و اونجورا میزارم
حمایتی چیزی نمیکنین؟ 🥲🥲
#BTS #V #RM #JIMIN #JIN #J_HOPE #JUNGKOOK #JK #JM #شوگا_عضو_BTS #Teahyun #Suga #bts #hobi #tehkook
#فیک #فیک_بی_تی_اس #فیک_تهیونگ #فیک_جونگ_کوک #فیک_جیمین #فیکشن #فیک_شوگا#سناریو #سناریو_بی_تی_اس #سناریودرخواستی #وانشات #تکپارتی # #جیمین #نامجون #جین #شوگا #جیهوپ #تهیونگ #جونگکوک#بی_تی_اس#کوک #سوکجین#یونگی#شوگولی#تهکوک
part ¹¹
با حس عجیبی از خواب بیدار شدم!
اچرا اینجا اینطوریه؟ نامجون کجاست؟ رفتم دستشویی و وقتی اومدم دیدم گوشیم داره زنگ میخوره
این دیگه چیکارم داره؟
ات: بله؟
؟: سلام. شناختی منو؟ حالت خوبه عزیزکم؟
ات: دریوری نگو! منو و تو هیچ نسبتی باهم نداریم!
؟: عه وا عشقم چرا اینطوری باهام صحبت میکنی؟
ات: یادت نمیاد تو با من چیکار کردی؟ تو منو به خاک سیاه نشوندی! دیگه هم بهم زنگ نزن حالم ازت بهم میخوره!!!
تلفن رو قطع کردی....خیلی عصبانی بودی که بعد چند ماه دوباره اون روانی پیداش شده....برگشتی که دیدی نامجون با تعجب زل زده بهت!
نامجون: ات؟ با کی داشتی حرف میزدی؟
ات: عا...هیشکی....اصلا مهم نیست
نامجون: یعنی چی هیشکی! بگو ببینم کی بود؟
ات: عزیزم گفتم کسی نبود دیگه حالا....
که حرفتو قطع کرد و با داد گفت:
نامجون: گفتم بگو کی بوددد؟
تو که از ترس رنگت پریده بود و میترسیدی حقیقت رو بهش بگی یه دروغ سر هم کردی و گفتی:
ات: خوب...دوست...قدیمیم بود....که....منو ول کرد و.....با یکی دیگه دوست شد....ازش متنفرم چون....احساساتم رو نابود کرد
نامجون: دروغ میگی! گوشیتو بده به من! "جدی و عصبی"
ات: یعنی تو بهم باور.....
نامجون: نه ندارم گوشیتو بده به من!
"با ترس گوشیتو بهش دادی....خوشبختانه اونو 《کسی که ازش متنفرم》سیو کرده بودی....اما نامجون همون موقع زنگ زد بهش!"
ات: نامجون داری چیکار میکنی آبرو ریزی راه ننداز!
نامجون: هیسسسس!
که بلاخره گوشیو برداشت
؟: عشقم....تصمیمت عوض شد؟
اما نامجون رنگ صورتش پرید! یعنی.....اون ا.ت که انقدر بهش اعتماد داشت میخواست بهش خیانت کنه؟
سریع تلفن رو قطع کرد و با صورتی قرمز که رگ های صورتش میخواست بزنه بیرون گفت:
نامجون: فک نمیکردم تو دیگه بهم خیانت کنی! اما اشتباه میکردم! تو هم مثل بقیه یه خیانتکاریییی "داد"
بعد اینکه نامجون این حرفش رو زد از خونه خارج شد
ا.ت که نمیدونست چطوری دوباره اعتماد نامجون رو جلب کنه و بهش بگه که این یه تله بود افتاد رو زمین و شروع به اشک ریختن کرد
ا.ت:
با خودم فکر کردم و گفتم بهتره که به جین زنگ بزنم تا با نامجون حرف بزنه و راضیش کنه که بتونم باهاش حرف بزنم و همه چیو بهش توضیح بدم
زنگ زدم به جین
ات: الو جین....
؟:..........
ات: چییییییی؟
خوب یکم دیر شد معذرت میخوام ♡
اگه نتونستم این فیک رو تا قبل امتحانام تموم کنم بعد امتحانام یعنی تو خرداد و اونجورا میزارم
حمایتی چیزی نمیکنین؟ 🥲🥲
#BTS #V #RM #JIMIN #JIN #J_HOPE #JUNGKOOK #JK #JM #شوگا_عضو_BTS #Teahyun #Suga #bts #hobi #tehkook
#فیک #فیک_بی_تی_اس #فیک_تهیونگ #فیک_جونگ_کوک #فیک_جیمین #فیکشن #فیک_شوگا#سناریو #سناریو_بی_تی_اس #سناریودرخواستی #وانشات #تکپارتی # #جیمین #نامجون #جین #شوگا #جیهوپ #تهیونگ #جونگکوک#بی_تی_اس#کوک #سوکجین#یونگی#شوگولی#تهکوک
۹.۷k
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.