زمان عشق یا خانواده پارت ۲۵
همه:باشه
معلم :سلام به همگی
همه :سلام
معلم :خب بچه ها کتاب هاتون رو باز کنید
خب بعد از کلی درس خوندن و موندن تو کلاس رفتیم بیرون تا ناهار بخوریم .باورم نمیشه ۴ساعت کامل تو کلاس بودیم .خلاصه با دوستام رفتیم تا غذا بخوریم
هیوک:ا/ت قرار بود مارو سوپرایز کنی
ا/ت:ارع (غذاتو دهنش بود که قورتش داد) چشم هاتون رو ببینید حالا باز کنید ،تادا
سارا :این چیه ؟کارت عروسیه
هیوک :واقعا کارت عروسیه ها
دابین :وای تو واقعا داری عروسی میکنی
ا/ت:اهم(سرش رو به نشانه اره تکوون داد )
کلارا :وای باورم نمیشه
خلاصه دوستام کلی تعجب کردن اما برام آرزوی خوشبختی داشتن
"ویو بعد از مدرسه "
راننده :سلام خانوم
ا/ت:سلام
راننده :خسته نباشین
ا/ت:ممنون
راننده :آقا گفتن شمارو ببرم به این رستوران
ا/ت:اوکی
"داخل رستوران "
ا/ت:سلام
تهیونگ: سلام
ا/ت:خوبی
تهیونگ :اره تو چطوری؟(شبیه احوال پرسی رفیقا شد)
ا/ت:من هم خوبم
تهیونگ: بیا اول غذا سفارش بدم بعد حرف بزنیم
ا/ت:اوکی
تهیونگ: گارسون ...
ادامه دارد
ببخشید که دیروز دو تا پارت نذاشتم در عوض امروز دوتا گذاشتم
لایک ۶
کامنت۶
معلم :سلام به همگی
همه :سلام
معلم :خب بچه ها کتاب هاتون رو باز کنید
خب بعد از کلی درس خوندن و موندن تو کلاس رفتیم بیرون تا ناهار بخوریم .باورم نمیشه ۴ساعت کامل تو کلاس بودیم .خلاصه با دوستام رفتیم تا غذا بخوریم
هیوک:ا/ت قرار بود مارو سوپرایز کنی
ا/ت:ارع (غذاتو دهنش بود که قورتش داد) چشم هاتون رو ببینید حالا باز کنید ،تادا
سارا :این چیه ؟کارت عروسیه
هیوک :واقعا کارت عروسیه ها
دابین :وای تو واقعا داری عروسی میکنی
ا/ت:اهم(سرش رو به نشانه اره تکوون داد )
کلارا :وای باورم نمیشه
خلاصه دوستام کلی تعجب کردن اما برام آرزوی خوشبختی داشتن
"ویو بعد از مدرسه "
راننده :سلام خانوم
ا/ت:سلام
راننده :خسته نباشین
ا/ت:ممنون
راننده :آقا گفتن شمارو ببرم به این رستوران
ا/ت:اوکی
"داخل رستوران "
ا/ت:سلام
تهیونگ: سلام
ا/ت:خوبی
تهیونگ :اره تو چطوری؟(شبیه احوال پرسی رفیقا شد)
ا/ت:من هم خوبم
تهیونگ: بیا اول غذا سفارش بدم بعد حرف بزنیم
ا/ت:اوکی
تهیونگ: گارسون ...
ادامه دارد
ببخشید که دیروز دو تا پارت نذاشتم در عوض امروز دوتا گذاشتم
لایک ۶
کامنت۶
۴.۷k
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.