ددی گربه 🐈
ددی گربه 🐈
پارت ۴
شوگا:ولی نگران نباشم ما هواسمون بهت هست و مراقبتیم
ا.ت:حتما باید این و بهم میگفتین الان من شبا چجوری بخوابم(چشات و ببندو ستاره بشمار😂)
نامی:ما مجبوریم بگیم چون اگه خدایی نکرده یهو بلایی سرت بیاد چی شما دخترا همین جوریین دیگه یه بار میگین چرا یبار میگین چرا نگفتی
ا.ت:باشه بابا غلط کردم
جیمین:راستی ا.ت ما تصمیم گرفتیم همه ی ما داخل یه خونه باشیم این جوری بهتره
ا.ت:من که مشکلی ندارم فقط اتاقم جدا باشه
نامی:مشکلی نیست واسه همه دوتاییه(تاداااا✨)
ا.ت:... (نگاه ها خشمگین👀)
نامی:ولی با فاصله
ا.ت:این یکی بهتره
جین:پس فردا بریم اون خونه ای که من گرفتم
همه:باش
زبان بنده:در همین حال بودیم که یه هویی یدونه رعد و برق وحشت برانگیز میاد ا.ت میترسه و میپره بغل یکی بالا رو نگاه میکنه میبینه(الان همه دارن میگن شوگاعه)
ا.ت:یهو رعد و برق زد رفتم بغل یکی که نزدیکم بود بالا سرم رو نگاه کردم که دیدم بعلههه شوگاعههه این از این بار اونم از اونبار که پام پیچ خرد ... حعی خدا
شوگا:نمیخوای ازم جدا شی؟
ا.ت:ها.. آها ..بب..خشید
شوگا اشکال نداره از شانس خوبت هیچ کی نیس موقع رعد و برق ته زد به جی کی گفت بده بغلی الان همه دنبال همن
ا.ت:تو این بارون و هوای سرد؟
شوگا:آره مگه چشه
ا.ت:هیچی
شوگا :راحتی تو بغلم
ا.ت:عه هنوز جدا نشدم ببخشید(صورتی سرخ)
شوگا:لباس مشکی چقدر قشنگت کرده
ا.ت:...مرسی...
فردا صبح
ا.ت:داشتم خواب ناز میدیدم که گوشیم زنگ خورد از خواب بیدار شدم رفتم wsو کار های مربوطه را انجام دادم بهم یکی زنگ زد جین بود گفت یه ساعت دیگه برم به آدرسه_____ رفتم یه دوش گرفتم لباس سفید قهوه ای کرمی پوشیدم و رفتم
زینگ
جین:الو
ا.ت:سلام من جلو کافه ام
جین :بیا داخل
ا.ت: باش
رفت داخل...
ادامه دارد
پارت ۴
شوگا:ولی نگران نباشم ما هواسمون بهت هست و مراقبتیم
ا.ت:حتما باید این و بهم میگفتین الان من شبا چجوری بخوابم(چشات و ببندو ستاره بشمار😂)
نامی:ما مجبوریم بگیم چون اگه خدایی نکرده یهو بلایی سرت بیاد چی شما دخترا همین جوریین دیگه یه بار میگین چرا یبار میگین چرا نگفتی
ا.ت:باشه بابا غلط کردم
جیمین:راستی ا.ت ما تصمیم گرفتیم همه ی ما داخل یه خونه باشیم این جوری بهتره
ا.ت:من که مشکلی ندارم فقط اتاقم جدا باشه
نامی:مشکلی نیست واسه همه دوتاییه(تاداااا✨)
ا.ت:... (نگاه ها خشمگین👀)
نامی:ولی با فاصله
ا.ت:این یکی بهتره
جین:پس فردا بریم اون خونه ای که من گرفتم
همه:باش
زبان بنده:در همین حال بودیم که یه هویی یدونه رعد و برق وحشت برانگیز میاد ا.ت میترسه و میپره بغل یکی بالا رو نگاه میکنه میبینه(الان همه دارن میگن شوگاعه)
ا.ت:یهو رعد و برق زد رفتم بغل یکی که نزدیکم بود بالا سرم رو نگاه کردم که دیدم بعلههه شوگاعههه این از این بار اونم از اونبار که پام پیچ خرد ... حعی خدا
شوگا:نمیخوای ازم جدا شی؟
ا.ت:ها.. آها ..بب..خشید
شوگا اشکال نداره از شانس خوبت هیچ کی نیس موقع رعد و برق ته زد به جی کی گفت بده بغلی الان همه دنبال همن
ا.ت:تو این بارون و هوای سرد؟
شوگا:آره مگه چشه
ا.ت:هیچی
شوگا :راحتی تو بغلم
ا.ت:عه هنوز جدا نشدم ببخشید(صورتی سرخ)
شوگا:لباس مشکی چقدر قشنگت کرده
ا.ت:...مرسی...
فردا صبح
ا.ت:داشتم خواب ناز میدیدم که گوشیم زنگ خورد از خواب بیدار شدم رفتم wsو کار های مربوطه را انجام دادم بهم یکی زنگ زد جین بود گفت یه ساعت دیگه برم به آدرسه_____ رفتم یه دوش گرفتم لباس سفید قهوه ای کرمی پوشیدم و رفتم
زینگ
جین:الو
ا.ت:سلام من جلو کافه ام
جین :بیا داخل
ا.ت: باش
رفت داخل...
ادامه دارد
۲.۰k
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.