پارت ۷۲۸
پارت ۷۲۸
رمانMAM
به قلم م.ا
کپی و نشر رمان حتی با ذکر نام نویسنده حرام میباشد...
_/چطور مگه...
_اخه فقط اینجوری جور در میاد...و اینکه یه جاسوس نمیتونه انقدر از گذشته ای اربابش خبر داشته باشه...
_/اره همونم...
_پس نامزد امیر محسوب میشی...اما اون!
_/اره با یه دختر دیگه اومده...
_متاسفم...کمکی میتونم واست بکنم؟
_/همین که چیزی به شاهین نگی از هویتم واسم کافیه...
_باشه چیزی نمیگم...
_/ممنون!
به ساعتم نگاه کردم...
_باید برگردم...
_/کجا میری ! اینجا که بهتر از داخله...
_اره بهتره ولی شاهین گفت سر یه ربع برگردم...
_/اها باشه...
از روی تاب بلند شدم رفتم داخل... توی سیل جمعیت گم شده بودم...به زور راه پله هارو پیدا کردم...رفتم بالا از کنار یه سری اتاقا رد شدم ...با اینکه صدای اهنگ زیاد بود ولی صدای ناله ازشون میومد بیرون...خدایا شفا بده...
رمانMAM
به قلم م.ا
کپی و نشر رمان حتی با ذکر نام نویسنده حرام میباشد...
_/چطور مگه...
_اخه فقط اینجوری جور در میاد...و اینکه یه جاسوس نمیتونه انقدر از گذشته ای اربابش خبر داشته باشه...
_/اره همونم...
_پس نامزد امیر محسوب میشی...اما اون!
_/اره با یه دختر دیگه اومده...
_متاسفم...کمکی میتونم واست بکنم؟
_/همین که چیزی به شاهین نگی از هویتم واسم کافیه...
_باشه چیزی نمیگم...
_/ممنون!
به ساعتم نگاه کردم...
_باید برگردم...
_/کجا میری ! اینجا که بهتر از داخله...
_اره بهتره ولی شاهین گفت سر یه ربع برگردم...
_/اها باشه...
از روی تاب بلند شدم رفتم داخل... توی سیل جمعیت گم شده بودم...به زور راه پله هارو پیدا کردم...رفتم بالا از کنار یه سری اتاقا رد شدم ...با اینکه صدای اهنگ زیاد بود ولی صدای ناله ازشون میومد بیرون...خدایا شفا بده...
۳.۵k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.