بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله الرحمن الرحيم
دیدن را از همین جا آغاز کن. از اینجا بیاموز.
اینجا جایی است که باید چشمانت باز شوند. خودت را خوب ببین. تو در حال تولید هستی. ببین چه چیز تولید می کنی. دستگاه تو در حال کپی کشیدن از چه چیز است؟!
این چه فکری است که زمان و نیرویت را به آن دادهای؟!
این چه احساسی است که بدنبال آن میروی؟!
این فضای عاطفی را برای که و چرا ساخته ای؟!
این طرح و تصویر ذهنی، چه دارد که دنبالش می دوی؟!
این شیء چیست که خود را وقفِ حفاظتش کردهای؟!
این کلمه، این نگاه، این سکوت برای چه بود؟!
تو باید تولیدات خود را ببینی. شناخت خویشتن با دیدنِ تولیدات خود میسر است. دیدن، خودشناسی است. دستگاهِ هشیار، دستگاهی است که توانایی دیدن خود را دارد. میتواند خود را بازبینی و بازسازی کند. جز این باشد یک دستگاه مکانیکی است. و دستگاه مکانیکی هرقدرهم پیشرفته باشد باز به اپراتور نیاز دارد. زیرا او به خود، آگاه نیست. باید کنترلش کرد. پس آزاد نیست.
خدا تو را آزاد میخواهد. برای همین، این همه صبور است.
صبر کرده است تا تو به خود بیایی و مزدت را آگاهانه نقد بستانی.
زیرا - وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ،هر خیری که برای خودتان ازپیش فرستاده باشید آن را نزد خدا خواهید یافت.(سوره بقره بخشی از آیه 110)
یک راه نزدیک :
می دانی چرا خودشناسی پیش از خداشناسی آمده و بزرگان انقدر بر آن تأکید کردهاند؟!
زیرا تو موجودی خداگونهای. در تو نیز فطرت و الوهیتی شگفت نهفته است.هر چه در بالا ست، در پایین نیز هست.
خدا بخشنده و مهربان است، در تو نیز مهربانی و بخشندگی است.
خدا دانای مطلق است، تو نیز برخوردار از صفت دانایی هستی.
خدا خلّاق است، تو نیز دارای خلاقیتی نهفته ای.
خدا ستارالعیوب است، تو نیز می توانی عیب پوش دیگران باشی.
خدا نامتناهی و نامحدود است، تو نیز نا محدودی در درون داری…
ای دوست، هر صفتی از اوصاف نیک خداوند، در تو نیز نمایندگی دارد. منتها این نفس تاریک و خودپرست و موهوم ما، ما را از اصل دور کرده است.
بسیاری از این اوصاف الهی در ما نهان گشته و اجازهٔ شکوفایی نیافتهاند. و دقیقاً از این روست که امروزه ما خداگونههایی گدا هستیم. بی خبراز پادشاهی خویشایم.یکسره در خواب غفلتایم.
حال آنکه یک سالک با سلوک و مراقبهای اصیل و مداوم، خداگونهگیاش را کشف می کند. خودش را می شناسد و به اصلش معرفت می یابد. و آنگاه دیگر نیازی به خداشناسیهای تئوریک و نظریهپردازیهای دور و دراز نیست. زیرا تو به اصل و فطرت خویش که از جنس همان فطرت کل است، واصِل گشتهای.
دیدن را از همین جا آغاز کن. از اینجا بیاموز.
اینجا جایی است که باید چشمانت باز شوند. خودت را خوب ببین. تو در حال تولید هستی. ببین چه چیز تولید می کنی. دستگاه تو در حال کپی کشیدن از چه چیز است؟!
این چه فکری است که زمان و نیرویت را به آن دادهای؟!
این چه احساسی است که بدنبال آن میروی؟!
این فضای عاطفی را برای که و چرا ساخته ای؟!
این طرح و تصویر ذهنی، چه دارد که دنبالش می دوی؟!
این شیء چیست که خود را وقفِ حفاظتش کردهای؟!
این کلمه، این نگاه، این سکوت برای چه بود؟!
تو باید تولیدات خود را ببینی. شناخت خویشتن با دیدنِ تولیدات خود میسر است. دیدن، خودشناسی است. دستگاهِ هشیار، دستگاهی است که توانایی دیدن خود را دارد. میتواند خود را بازبینی و بازسازی کند. جز این باشد یک دستگاه مکانیکی است. و دستگاه مکانیکی هرقدرهم پیشرفته باشد باز به اپراتور نیاز دارد. زیرا او به خود، آگاه نیست. باید کنترلش کرد. پس آزاد نیست.
خدا تو را آزاد میخواهد. برای همین، این همه صبور است.
صبر کرده است تا تو به خود بیایی و مزدت را آگاهانه نقد بستانی.
زیرا - وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ،هر خیری که برای خودتان ازپیش فرستاده باشید آن را نزد خدا خواهید یافت.(سوره بقره بخشی از آیه 110)
یک راه نزدیک :
می دانی چرا خودشناسی پیش از خداشناسی آمده و بزرگان انقدر بر آن تأکید کردهاند؟!
زیرا تو موجودی خداگونهای. در تو نیز فطرت و الوهیتی شگفت نهفته است.هر چه در بالا ست، در پایین نیز هست.
خدا بخشنده و مهربان است، در تو نیز مهربانی و بخشندگی است.
خدا دانای مطلق است، تو نیز برخوردار از صفت دانایی هستی.
خدا خلّاق است، تو نیز دارای خلاقیتی نهفته ای.
خدا ستارالعیوب است، تو نیز می توانی عیب پوش دیگران باشی.
خدا نامتناهی و نامحدود است، تو نیز نا محدودی در درون داری…
ای دوست، هر صفتی از اوصاف نیک خداوند، در تو نیز نمایندگی دارد. منتها این نفس تاریک و خودپرست و موهوم ما، ما را از اصل دور کرده است.
بسیاری از این اوصاف الهی در ما نهان گشته و اجازهٔ شکوفایی نیافتهاند. و دقیقاً از این روست که امروزه ما خداگونههایی گدا هستیم. بی خبراز پادشاهی خویشایم.یکسره در خواب غفلتایم.
حال آنکه یک سالک با سلوک و مراقبهای اصیل و مداوم، خداگونهگیاش را کشف می کند. خودش را می شناسد و به اصلش معرفت می یابد. و آنگاه دیگر نیازی به خداشناسیهای تئوریک و نظریهپردازیهای دور و دراز نیست. زیرا تو به اصل و فطرت خویش که از جنس همان فطرت کل است، واصِل گشتهای.
۹۲۱
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.