Fake
#مرواریدسفید
#Part¹
هوا تاریک شده بود و بارون شدیدی به همراه رعد و برق میومد.
منم با چشمای پر از اشک داشتم میدویدم.
واقعا اون چطور میتونست با منهمچین کاری بکنه پس اون همه دوست دارم عاشقتم الکی بود.
همشون دروغ بود.
الان که فک میکنم لیاقتش همون دخترای هرزه ای که کنارش نشسته بودن.
همیشه از این میترسیدم کسی جام رو تو رو تو قلبش بگیره.
بوی تنش رو بگیره.
آغوشش رو از من بگیره.
چه احساسه مبهمیه حسادت.
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
فلش/بک به چند دقیقه قبل
(ویو ماریا)
دلم خیلی واسه ی آریا تنگ شده بود
سه ماه بود که کلا ندیده بودمش.
تصمیم گرفتم بهش زنگ بزنم ببینم کی برمیگرده اگه سفرش خیلی طول میکشه من برم پیشش
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
شروع مکالمه آریا و ماریآ
آریا: الو بیب کاری داشتی زنگ زدی
ماریآ: اره دلم خیلی واست تنگ شده ددی (کیوت)
آریا: قربون این کیوت حرف زدنت بشم. منم دلم واست تنگ شده بیب
ماریآ: کی برمیگردی؟
آریا: تا یه ساعت دیگه نه چیز فردا میام
ماریآ: عه پس فردا میای هاااا!؟(خنده) چرا زود تر نگفتی بیام دنبالت
آریا: میخواستم سوپرایزت کنم که لو دادم
ماریآ: تا یه ساعت دیگه حاضر میشم میام فرودگاه دنبالت
آریا: باشه بیب. بای
ماریا: بای ددی
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
ویو ماریآ
رفتم یه دوش چند مینی گرفتم اومدم بیرون و حاضر شدم نگاه به ساعت کردم که...
ادامه داره...
#Part¹
هوا تاریک شده بود و بارون شدیدی به همراه رعد و برق میومد.
منم با چشمای پر از اشک داشتم میدویدم.
واقعا اون چطور میتونست با منهمچین کاری بکنه پس اون همه دوست دارم عاشقتم الکی بود.
همشون دروغ بود.
الان که فک میکنم لیاقتش همون دخترای هرزه ای که کنارش نشسته بودن.
همیشه از این میترسیدم کسی جام رو تو رو تو قلبش بگیره.
بوی تنش رو بگیره.
آغوشش رو از من بگیره.
چه احساسه مبهمیه حسادت.
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
فلش/بک به چند دقیقه قبل
(ویو ماریا)
دلم خیلی واسه ی آریا تنگ شده بود
سه ماه بود که کلا ندیده بودمش.
تصمیم گرفتم بهش زنگ بزنم ببینم کی برمیگرده اگه سفرش خیلی طول میکشه من برم پیشش
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
شروع مکالمه آریا و ماریآ
آریا: الو بیب کاری داشتی زنگ زدی
ماریآ: اره دلم خیلی واست تنگ شده ددی (کیوت)
آریا: قربون این کیوت حرف زدنت بشم. منم دلم واست تنگ شده بیب
ماریآ: کی برمیگردی؟
آریا: تا یه ساعت دیگه نه چیز فردا میام
ماریآ: عه پس فردا میای هاااا!؟(خنده) چرا زود تر نگفتی بیام دنبالت
آریا: میخواستم سوپرایزت کنم که لو دادم
ماریآ: تا یه ساعت دیگه حاضر میشم میام فرودگاه دنبالت
آریا: باشه بیب. بای
ماریا: بای ددی
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
ویو ماریآ
رفتم یه دوش چند مینی گرفتم اومدم بیرون و حاضر شدم نگاه به ساعت کردم که...
ادامه داره...
۲.۱k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.