black dream p15
ماسک رو از توی صورتش برداشت و درسته !
خودش بود ، جئون!
" حالا شناختی خانم پارک زبون دراز ؟" jk
از شدت عصبانیت فکش منقبض شده بود و فقط با نفرت زل زده بود به صورتش
" چی از جونم میخوای روانی ؟" a,t
خنده ی بلندی کرد و چونشو محکم گرفت
" به زندان خوبت خوش اومدی خانم زبون دراز ، اینجا اون زبون ۱۰ متری تورو میبرم و میدم سگام بخورن" jk
پوزخند زد و چونش رو از قفل دستاش آزاد کرد
" میدونستی خیلی بیخود هستی؟ فکر کردی مثل بقیه دخترام که یه مشت تهدید کنی و منم عین بچه ها بترسم و گریه کنم؟ بد اشتباه کردی مردک زبون من برای شما مردای به درد نخور درازه!" a,t
زبونی توی دهنش چرخوند و دختر این عصبانیت و فهمید و پوزخندش پر رنگ تر شد
" منو اوردی اینجا چیکار ؟ میخوام برم بازم کن " a,t
" نخیر انگار کری ، گفتممممم اینجا میمونی اینجا زندان توئه توله سگم " jk
خندید و با همون لحن خودش لب زد
" اسم دخترای اطرافت و روی من نزار ، من از پسمانده های بقیه بیزارم آقای جئون " a,t
اخماش توی هم رفت
"با منی؟" jk
" کسی رو جز خودت و من میبینی ؟" a,t
" ادمت میکنم عروسک ، قصه نخور " jk
بیخیال شونه ای بالا انداخت
" قصه نمیخورم نگرانم نباش ، چرا بخاطر یه آدم دوزاری صورت خودمو چروک کنم؟" a,t
"نه مثل اینکه خودت نمیخوای روز اول برات بهتر از روزای دیگه باشه " jk
سمت سطلی که اونجا بود رفت و برش داشت
" اینجایی تا ابد ، پس بیخودی توی افکارت دست و پا نزن عروسکم وگرنه سگ میشم و خودت میبینی چه بلایی سرت میاد" jk
چیزی نگفت و حرکات جئون رو دنبال کرد
نگاهی به داخل سطل انداخت و بعد ظاهر فکر کردن به خودش گرفت
خودش بود ، جئون!
" حالا شناختی خانم پارک زبون دراز ؟" jk
از شدت عصبانیت فکش منقبض شده بود و فقط با نفرت زل زده بود به صورتش
" چی از جونم میخوای روانی ؟" a,t
خنده ی بلندی کرد و چونشو محکم گرفت
" به زندان خوبت خوش اومدی خانم زبون دراز ، اینجا اون زبون ۱۰ متری تورو میبرم و میدم سگام بخورن" jk
پوزخند زد و چونش رو از قفل دستاش آزاد کرد
" میدونستی خیلی بیخود هستی؟ فکر کردی مثل بقیه دخترام که یه مشت تهدید کنی و منم عین بچه ها بترسم و گریه کنم؟ بد اشتباه کردی مردک زبون من برای شما مردای به درد نخور درازه!" a,t
زبونی توی دهنش چرخوند و دختر این عصبانیت و فهمید و پوزخندش پر رنگ تر شد
" منو اوردی اینجا چیکار ؟ میخوام برم بازم کن " a,t
" نخیر انگار کری ، گفتممممم اینجا میمونی اینجا زندان توئه توله سگم " jk
خندید و با همون لحن خودش لب زد
" اسم دخترای اطرافت و روی من نزار ، من از پسمانده های بقیه بیزارم آقای جئون " a,t
اخماش توی هم رفت
"با منی؟" jk
" کسی رو جز خودت و من میبینی ؟" a,t
" ادمت میکنم عروسک ، قصه نخور " jk
بیخیال شونه ای بالا انداخت
" قصه نمیخورم نگرانم نباش ، چرا بخاطر یه آدم دوزاری صورت خودمو چروک کنم؟" a,t
"نه مثل اینکه خودت نمیخوای روز اول برات بهتر از روزای دیگه باشه " jk
سمت سطلی که اونجا بود رفت و برش داشت
" اینجایی تا ابد ، پس بیخودی توی افکارت دست و پا نزن عروسکم وگرنه سگ میشم و خودت میبینی چه بلایی سرت میاد" jk
چیزی نگفت و حرکات جئون رو دنبال کرد
نگاهی به داخل سطل انداخت و بعد ظاهر فکر کردن به خودش گرفت
۱۲.۴k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.