ب ا.ت:واقعا از انتخاب ا.ت خوشم میاد اون پسر منحصر به فردی
ب ا.ت:واقعا از انتخاب ا.ت خوشم میاد اون پسر منحصر به فردیو انتخاب کرده
شوگا:ممنون اقای شیانگ
ب ا.ت: از ایت به بعد بابا صدام کن
شوگا:بله بابا
ب ا.ت: ا.ت دختره ضریفیه هم از لحاظ روحی هم جسمی اون واقعا به مامانش رفته تک دخترمه زندگیش برام مهمه مراقبش باش اون به محبت نیاز داره تو ا.تو دوست داری
بابای ا.ت بهم اعتماد داشت اما این بازی ای بود که ا.ت شروع کرد و معلوم نیست کی تموم میشه
شوگا:بله من ا.تو دپست دارم راجبش
ب ا.ت:پس ما نامزدیو برای اخر این هفته جمعه انداختیم هرچند که خیلیم دور نیست
شوگا:بله
ب ا.ت:من میرم کاری نداری
شوگا:نه فقط ممنونم که بهم اعتماد داری
ب ا.ت:من به انتخاب ا.ت همیشه اعتماد دارم
ورفت
بعد چند مین ا.ت اومد داخل
ا.ت:بالام چی گفت ؟
شوگا:اخر این هفته نامزدیمونه؟
ا.ت:جدا؟
ا.ت: منظورم اینه که امروز چند شنبهِ؟
شوگا:فکر کنم سه شنبه
ا.ت:چی؟
ا.ت:سه روز فقط
ات:هاه این مسخرست واقعا مسخرست هیچ فرقی با پسفرداهم نداشتا فقط تفاوتش یه روز بود
شوگا:هه شانسو
ویو ات
ا.ت:از این گند تر مثلا به مامان گفتم عقب بندازه فقط یه روز
ا.ت:قابل هضم نیست
شوگا:یه فکری براش میکنیم بیا بریم
و رفت
ا.ت:یه فکری براش میکنیم*ادا در اورد
رفتم دنبالش فهمیدم داره میره تو اتاقش راهمو تغیر دادم به اتاقم که دستمو گرفتو کشوندتم تو اتاقش خوردم بهش
ا.ت:داری چیکار میکنی؟
شوگا:کجا داری میری بهت گفتم باید روش فکر کنیم
ا.ت:خب فکر کن چه نیازه من باشم
شوگا:گفتم باهم فکر کنیم
ا.ت:__
ا.ت:من ذهنم قفله قفله نمیدونم اصلا
شوگا:به کارش بنداز
ا.ت:بهم خیانت کن
شوگا: چه فرقی میکنه جمعه با داداشم نامزدی میکنی
ات:راست میگی
ا.ت:فرار کنم
شوگا:من چیکار کنم؟
ا.ت:باهم فرار کنیم
شوگا:عقلتو از دست دادی؟باهم فرار کنیم باهمم باید زندگی کنیم
ا.ت:نمیخواد راهمونو جدا میکنیم
شوگا:نمیتونم بابات بهم اعتماد کرده نمیتونم از اعتمادش سؤاستفاده کنم
ا.ت:وایی وه پسره خوبی قبلا چرا اینجوری نبودی؟
شوگا:ا.ت من نمیتونم اینکارو بکنم بابات تورو خیلی دوست داره چطور میتونی اینطوری ترکش کنی؟خودت داری عشقشونو پس میزنی
ات:خ.خب چیکار کنیم
شوگا:مجبوریم نامز...
ا.ت:اصلا نمیخوام اینکارو بکنم
شوگا:منم نمیخواما فقط بخاطره زن بابام خودمو تو این بازی راع داد
ا.ت:زن بابات؟
شوگا:اره اون از اینکه تو میخوای باهام ازدواج کنی خوشش نمیاد
شوگا:منم میخوام اذیتش کنم
ا.ت:اها پس هردومون هدف دارم
شوگا:چیه؟نکنه فک کردی بخاطره تو انکارو کردم
ا.ت:اصلا اصلا
شوگا:میتونیم نامزد کنیم اما با قرار داد
ا.ت:قرار داد؟
شوگا:اوهوم یه قرار داد اماده میکنم قانون هایی هست که باید رعایت کنیم
ا.ت:باشه
شوگا:باهم میریم بیرون
ا.ت:برای چی؟
شوگا:خرید داریم نکنه ....
شوگا:ممنون اقای شیانگ
ب ا.ت: از ایت به بعد بابا صدام کن
شوگا:بله بابا
ب ا.ت: ا.ت دختره ضریفیه هم از لحاظ روحی هم جسمی اون واقعا به مامانش رفته تک دخترمه زندگیش برام مهمه مراقبش باش اون به محبت نیاز داره تو ا.تو دوست داری
بابای ا.ت بهم اعتماد داشت اما این بازی ای بود که ا.ت شروع کرد و معلوم نیست کی تموم میشه
شوگا:بله من ا.تو دپست دارم راجبش
ب ا.ت:پس ما نامزدیو برای اخر این هفته جمعه انداختیم هرچند که خیلیم دور نیست
شوگا:بله
ب ا.ت:من میرم کاری نداری
شوگا:نه فقط ممنونم که بهم اعتماد داری
ب ا.ت:من به انتخاب ا.ت همیشه اعتماد دارم
ورفت
بعد چند مین ا.ت اومد داخل
ا.ت:بالام چی گفت ؟
شوگا:اخر این هفته نامزدیمونه؟
ا.ت:جدا؟
ا.ت: منظورم اینه که امروز چند شنبهِ؟
شوگا:فکر کنم سه شنبه
ا.ت:چی؟
ا.ت:سه روز فقط
ات:هاه این مسخرست واقعا مسخرست هیچ فرقی با پسفرداهم نداشتا فقط تفاوتش یه روز بود
شوگا:هه شانسو
ویو ات
ا.ت:از این گند تر مثلا به مامان گفتم عقب بندازه فقط یه روز
ا.ت:قابل هضم نیست
شوگا:یه فکری براش میکنیم بیا بریم
و رفت
ا.ت:یه فکری براش میکنیم*ادا در اورد
رفتم دنبالش فهمیدم داره میره تو اتاقش راهمو تغیر دادم به اتاقم که دستمو گرفتو کشوندتم تو اتاقش خوردم بهش
ا.ت:داری چیکار میکنی؟
شوگا:کجا داری میری بهت گفتم باید روش فکر کنیم
ا.ت:خب فکر کن چه نیازه من باشم
شوگا:گفتم باهم فکر کنیم
ا.ت:__
ا.ت:من ذهنم قفله قفله نمیدونم اصلا
شوگا:به کارش بنداز
ا.ت:بهم خیانت کن
شوگا: چه فرقی میکنه جمعه با داداشم نامزدی میکنی
ات:راست میگی
ا.ت:فرار کنم
شوگا:من چیکار کنم؟
ا.ت:باهم فرار کنیم
شوگا:عقلتو از دست دادی؟باهم فرار کنیم باهمم باید زندگی کنیم
ا.ت:نمیخواد راهمونو جدا میکنیم
شوگا:نمیتونم بابات بهم اعتماد کرده نمیتونم از اعتمادش سؤاستفاده کنم
ا.ت:وایی وه پسره خوبی قبلا چرا اینجوری نبودی؟
شوگا:ا.ت من نمیتونم اینکارو بکنم بابات تورو خیلی دوست داره چطور میتونی اینطوری ترکش کنی؟خودت داری عشقشونو پس میزنی
ات:خ.خب چیکار کنیم
شوگا:مجبوریم نامز...
ا.ت:اصلا نمیخوام اینکارو بکنم
شوگا:منم نمیخواما فقط بخاطره زن بابام خودمو تو این بازی راع داد
ا.ت:زن بابات؟
شوگا:اره اون از اینکه تو میخوای باهام ازدواج کنی خوشش نمیاد
شوگا:منم میخوام اذیتش کنم
ا.ت:اها پس هردومون هدف دارم
شوگا:چیه؟نکنه فک کردی بخاطره تو انکارو کردم
ا.ت:اصلا اصلا
شوگا:میتونیم نامزد کنیم اما با قرار داد
ا.ت:قرار داد؟
شوگا:اوهوم یه قرار داد اماده میکنم قانون هایی هست که باید رعایت کنیم
ا.ت:باشه
شوگا:باهم میریم بیرون
ا.ت:برای چی؟
شوگا:خرید داریم نکنه ....
۳.۹k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.