•تکپارتی تهیونگ•
•تکپارتی تهیونگ•
•هوای بارونی•
یک روز بارانی بود ته مثل همیشه با استایلی کلاسیک رو به آینه ایستاده بود با پالتو ای قهوه ای شال گردن و شلوار چهار خانه و با ادکلنی با رایحه ی تلخ و گرم که هوش از سر هر کسی می برد . چتری به رنگ سیاه را برداشت و از خانه خارج شد . چترش را باز کرد و در پیاده رو شروع به قدم زدن کرد و به سمت کافه ای که همیشه به آنجا می رفت حرکت کرد ... بعد از گذشت ۱۵ مین به آن کافه رسید . کافه ای با وایب کلاسیک ، آرام و ساکت ته چترش را بست و وارد کافه شد . روی یکی از صندلی های اونجا نشست ... دختری با موهای بلند چشم های قهوه ای و قد نسبتا بلند و با استایلی به رنگ قهوه ای و سفید با ادلکنی با رایحه شیرین و خنک که گارسون اونجا بود به سمت تهیونگ اومد.
(نکته : ات و تهیونگ باهم دوستن)
ا/ت : سلام خوش اومدی (لبخندی ملیح)
تهیونگ : سلام مرسی (لبخند)
ا/ت : چیزی میل داری برات بیارم
تهیونگ : آره .. قهوه
ا/ت : همون همیشگی ؟
تهیونگ : آره
ا/ت : چند دقیقه صب کنید به دستتون میرسه (خنده)
تهیونگ : باشه (خنده مستطیلی)
ا/ت رفت تا قهوه ها رو درست کنه و تهیونگ هم متمرکز هوای بیرون از کافه بود چند دقیقه بعد ا/ت اومد
ا/ت : خب اینم از قهوتون (ات برای خودش هم قهوه درست کرد و کنار تهیونگ نشست)
تهیونگ : مرسی
ا/ت و تهیونگ چند دقیقه متمرکز چشای هم بودن برق چشای ات باعث میشد تهیونگ نتونه دست از چشای براق و قهوه ایه ات برداره جوری همو نگاه میکردن که انگار سال هاست همو ندیدن و سکوت سنگینی بینشون حکم فرما بود ات این سکوت رو شکست و شروع به حرف زدن کرد
ا/ت : آم خب بخور دیگه
تهیونگ : ( با حرف ات به خودش اومد ) عا باشه
ته شروع به خوردن قهوه اش کرد و ات هم منتظر ری اکشن ته بود
ا/ت : خب چطور بود
تهیونگ : مثل همیشه عالی
ا/ت : (لبخند)
تهیونگ : ات میای بریم تو این هوا یکم قدم بزنیم ؟
ا/ت : آم خببب
تهیونگ : نه نگو دیگه بیا بریم لطفا
ا/ت : باشه صب کن برم به سونگمین بگم برا چند ساعت نیستم (سونگمین گروه استری کیدز نیست)
تهیونگ : باشه (و دوباره متمرکز ات شد)
ات رفت به همکارش سونگمین گفت و پالتوش رو برداشت و به سمت تهیونگ رفت
ا/ت : بریم ؟
تهیونگ : بریم
تهیونگ دستش رو به سمت ات دراز کرد و ات هم دست تهیونگ رو گرفت و از کافه دست تو دست هم خارج شدن
ا/ت : تهیونگ
تهیونگ : بله
ا/ت : میای زیر بارون باهم برقصیم
تهیونگ : برقصیم ؟
ا/ت : آره
تهیونگ : باشه
تهیونگ چترش رو بست و دست ات رو گرفت و رفت زیر بارون و شروع کردن باهم تانگو رقصیدن
این میتونه شروع یک رابطه عاشقانه باشه :)
تکپارتی بعدی از کی باشه ؟
#بی_تی_اس#تهیونگ#تکپارتی
•هوای بارونی•
یک روز بارانی بود ته مثل همیشه با استایلی کلاسیک رو به آینه ایستاده بود با پالتو ای قهوه ای شال گردن و شلوار چهار خانه و با ادکلنی با رایحه ی تلخ و گرم که هوش از سر هر کسی می برد . چتری به رنگ سیاه را برداشت و از خانه خارج شد . چترش را باز کرد و در پیاده رو شروع به قدم زدن کرد و به سمت کافه ای که همیشه به آنجا می رفت حرکت کرد ... بعد از گذشت ۱۵ مین به آن کافه رسید . کافه ای با وایب کلاسیک ، آرام و ساکت ته چترش را بست و وارد کافه شد . روی یکی از صندلی های اونجا نشست ... دختری با موهای بلند چشم های قهوه ای و قد نسبتا بلند و با استایلی به رنگ قهوه ای و سفید با ادلکنی با رایحه شیرین و خنک که گارسون اونجا بود به سمت تهیونگ اومد.
(نکته : ات و تهیونگ باهم دوستن)
ا/ت : سلام خوش اومدی (لبخندی ملیح)
تهیونگ : سلام مرسی (لبخند)
ا/ت : چیزی میل داری برات بیارم
تهیونگ : آره .. قهوه
ا/ت : همون همیشگی ؟
تهیونگ : آره
ا/ت : چند دقیقه صب کنید به دستتون میرسه (خنده)
تهیونگ : باشه (خنده مستطیلی)
ا/ت رفت تا قهوه ها رو درست کنه و تهیونگ هم متمرکز هوای بیرون از کافه بود چند دقیقه بعد ا/ت اومد
ا/ت : خب اینم از قهوتون (ات برای خودش هم قهوه درست کرد و کنار تهیونگ نشست)
تهیونگ : مرسی
ا/ت و تهیونگ چند دقیقه متمرکز چشای هم بودن برق چشای ات باعث میشد تهیونگ نتونه دست از چشای براق و قهوه ایه ات برداره جوری همو نگاه میکردن که انگار سال هاست همو ندیدن و سکوت سنگینی بینشون حکم فرما بود ات این سکوت رو شکست و شروع به حرف زدن کرد
ا/ت : آم خب بخور دیگه
تهیونگ : ( با حرف ات به خودش اومد ) عا باشه
ته شروع به خوردن قهوه اش کرد و ات هم منتظر ری اکشن ته بود
ا/ت : خب چطور بود
تهیونگ : مثل همیشه عالی
ا/ت : (لبخند)
تهیونگ : ات میای بریم تو این هوا یکم قدم بزنیم ؟
ا/ت : آم خببب
تهیونگ : نه نگو دیگه بیا بریم لطفا
ا/ت : باشه صب کن برم به سونگمین بگم برا چند ساعت نیستم (سونگمین گروه استری کیدز نیست)
تهیونگ : باشه (و دوباره متمرکز ات شد)
ات رفت به همکارش سونگمین گفت و پالتوش رو برداشت و به سمت تهیونگ رفت
ا/ت : بریم ؟
تهیونگ : بریم
تهیونگ دستش رو به سمت ات دراز کرد و ات هم دست تهیونگ رو گرفت و از کافه دست تو دست هم خارج شدن
ا/ت : تهیونگ
تهیونگ : بله
ا/ت : میای زیر بارون باهم برقصیم
تهیونگ : برقصیم ؟
ا/ت : آره
تهیونگ : باشه
تهیونگ چترش رو بست و دست ات رو گرفت و رفت زیر بارون و شروع کردن باهم تانگو رقصیدن
این میتونه شروع یک رابطه عاشقانه باشه :)
تکپارتی بعدی از کی باشه ؟
#بی_تی_اس#تهیونگ#تکپارتی
۷.۹k
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.