پارت ۷۳۳
پارت ۷۳۳
رمانMAM
به قلم م.ا
کپی و نشر رمان حتی با ذکر نام نویسنده حرام میباشد...
_/اها باشه...
شاهین دستمو گرفت سوار ماشین شدیم...مست بود و تو حال خودش نبود...
_اهای متین بمب گذاری درست انجام شده؟
چه بمب گذاری کجا !
متین_/ اما ارباب!
_دلم میخواد هر سه تا شونو تیکه تیکه ببینم
متین_/ارباب رسیدیم عمارت صحبت میکنیم ...شما حالتون خوب نیست....
پسره همش سعی میکرد شاهینو ساکت کنه اما اون بازم از نقشه هاش میگفت...دل شوره گرفتم ...باید به محض رسیدن به عمارت حتما به امیر زنگ بزنم...پسره جلوی یه عمارت دیگه ماشینو نگه داشت...
خودش پیاده شد رفت...وا کجا رفت این...شاهین کلا مست بود ...پوفف ...
ملیکا_ارباب فکر کنم باید پیاده شیم...
سری تکون داد درو باز کرد از اون ور خودم سریع پیاده شدم.....بلند شد قدمی بره که کم مونده بود با مخ بره زمین دستشو گرفتم...انسانیت نمرده که ...
رمانMAM
به قلم م.ا
کپی و نشر رمان حتی با ذکر نام نویسنده حرام میباشد...
_/اها باشه...
شاهین دستمو گرفت سوار ماشین شدیم...مست بود و تو حال خودش نبود...
_اهای متین بمب گذاری درست انجام شده؟
چه بمب گذاری کجا !
متین_/ اما ارباب!
_دلم میخواد هر سه تا شونو تیکه تیکه ببینم
متین_/ارباب رسیدیم عمارت صحبت میکنیم ...شما حالتون خوب نیست....
پسره همش سعی میکرد شاهینو ساکت کنه اما اون بازم از نقشه هاش میگفت...دل شوره گرفتم ...باید به محض رسیدن به عمارت حتما به امیر زنگ بزنم...پسره جلوی یه عمارت دیگه ماشینو نگه داشت...
خودش پیاده شد رفت...وا کجا رفت این...شاهین کلا مست بود ...پوفف ...
ملیکا_ارباب فکر کنم باید پیاده شیم...
سری تکون داد درو باز کرد از اون ور خودم سریع پیاده شدم.....بلند شد قدمی بره که کم مونده بود با مخ بره زمین دستشو گرفتم...انسانیت نمرده که ...
۳.۴k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.