رفتم پایین
رفتم پایین
تهیونگ: حالش؟
جئون: هوم تا حدی
(فلش بک خونه ات)
ات: بازم مثل همیشه درگیر بود
درگیر اختلال قلبی و آسم روزها حالش بدتر میشد
. ویو ات
زنگ در خورد رفتم پایین در رو باز کردم جیمین بود بغلش. کردم و گفتم وارد خونه شه
ات: خوبی؟
جیمین: اینو باید از تو بپرسیم
ات: خیلی نه
جیمین: بااااش
ات افتاد رو دوره سرفه
جیمین: ات خوبی؟
ات:(سرفه) اره خوبم (سرفه) اسپری اسمم رو بیار
جیمین با دویدن رفتم سمت طبقه بالا
تا اسپری رو برداشتم
ات: داشتم سرفه میکردم چیزی داخل دهانم حس کردم دستمال گرفتم و خون بود اشکال نداره
ادامه دادم به سرفه کردن و خون داخل دستمال بیشتر و بیشتر میشد
ویو جیمین
ات.... ات افتاده بود روی زمین
اون چیه؟ خون
شت
سریع ات رو بلند کردم و به تهیونگ و نینا زمگ زدم و بهشون گفتم سریع بیان بیمارستان
ات رو روی برانکارد گذاشتن و بردن داخل یک بخش
تهیونگ و نینا و جئون اومده بودن
جیمین: سلام خوبین؟
تهیونگ ات چیشده(نگرانی)
جیمین: نمیدونم اما انقدر سرفه کرد و از دهنش خون اومدو بیهوش شد (میدونم مسخره شد)
جئون: هنوز ویپ میکشه
جیمین: یه لول بالا تر
جئون: پاد ماد
جیمین: دقیقا
جئون عصبی به اتاقی که ات داخلش بود نگاه کرد
جیمین: جونگکوک
جئون: بله
جیمین: من کاپل ات نیستم
جئون: چرا؟
جیمین: ات به تو دیگه هیچوقت خیانت نمیکنه
چون اون دوست داشت.
جئون: باش
جیمین: تهیونگ
تهیونگ: هوم
جیمین: راضیش کن اون هنوز بهت اعتماد داره
نینا
نینا: هوم
جیمین: اون هنوز تو رو به عنوان خواهرش میدونه
فقط بهش زمان بدین باید حذم هزم کنه
بعد 6سال دوبار اومدین
تهیونگ: حالش؟
جئون: هوم تا حدی
(فلش بک خونه ات)
ات: بازم مثل همیشه درگیر بود
درگیر اختلال قلبی و آسم روزها حالش بدتر میشد
. ویو ات
زنگ در خورد رفتم پایین در رو باز کردم جیمین بود بغلش. کردم و گفتم وارد خونه شه
ات: خوبی؟
جیمین: اینو باید از تو بپرسیم
ات: خیلی نه
جیمین: بااااش
ات افتاد رو دوره سرفه
جیمین: ات خوبی؟
ات:(سرفه) اره خوبم (سرفه) اسپری اسمم رو بیار
جیمین با دویدن رفتم سمت طبقه بالا
تا اسپری رو برداشتم
ات: داشتم سرفه میکردم چیزی داخل دهانم حس کردم دستمال گرفتم و خون بود اشکال نداره
ادامه دادم به سرفه کردن و خون داخل دستمال بیشتر و بیشتر میشد
ویو جیمین
ات.... ات افتاده بود روی زمین
اون چیه؟ خون
شت
سریع ات رو بلند کردم و به تهیونگ و نینا زمگ زدم و بهشون گفتم سریع بیان بیمارستان
ات رو روی برانکارد گذاشتن و بردن داخل یک بخش
تهیونگ و نینا و جئون اومده بودن
جیمین: سلام خوبین؟
تهیونگ ات چیشده(نگرانی)
جیمین: نمیدونم اما انقدر سرفه کرد و از دهنش خون اومدو بیهوش شد (میدونم مسخره شد)
جئون: هنوز ویپ میکشه
جیمین: یه لول بالا تر
جئون: پاد ماد
جیمین: دقیقا
جئون عصبی به اتاقی که ات داخلش بود نگاه کرد
جیمین: جونگکوک
جئون: بله
جیمین: من کاپل ات نیستم
جئون: چرا؟
جیمین: ات به تو دیگه هیچوقت خیانت نمیکنه
چون اون دوست داشت.
جئون: باش
جیمین: تهیونگ
تهیونگ: هوم
جیمین: راضیش کن اون هنوز بهت اعتماد داره
نینا
نینا: هوم
جیمین: اون هنوز تو رو به عنوان خواهرش میدونه
فقط بهش زمان بدین باید حذم هزم کنه
بعد 6سال دوبار اومدین
۵.۰k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.