عشق بی پایان 🥂
#عشق_بی_پایان 🥂
#فصل_پنجم
P⁸³
دیدم خودش پا شده و داره موهاشو شونه میکنه
کوک: های بیبی گرل
ا/ت: های و مرض(درحال شونه کردن موهاش)
کوک: وا
ا/ت: وا و زهرمار
کوک: چیشده باز
ا/ت: واقعا نمیدونی؟
کوک: خوب...... نمیدونم
ا/ت: م... م..... من حالم از دیشب تاحالا بدههههه
کوک: انتظار داشتم چیز دیگه ای بگی
ا/ت: مثلا چی؟
کوک: حامله ای
ا/ت: عجب
کوک: پرنسسسسسسسس بیا صبحونتو بخور
ا/ت: چشممممم
کوک: دیشب بهت خیلی خوش گذشت نه
ا/ت: هوم بگی نگی
کوک: دوست داری بازم تکرار بشه😈
ا/ت: چمیدونم بابا سوال های عجق وجق میپرسه
کوک: پففففففف
ا/ت: حالا بزار بزم صبحانمو بخورم بعد راجبش حرف میزنیم
کوک: برو
ا/ت: سلام تهیونگی
تهیونگ: سلام تایگر کوچولو
ا/ت: هی هی
تهیونگ: بیا اینجا بشین صبحنتو بخور
ا/ت: باشه
کوک: ا/ت صبحانتو که خوردی، یذره استراحت کن بعد پاشو حاضر شو بریم خونه ی مامانت
ا/ت: باشه
کوک: افرین
ویو ا/ت
چند دقیقه بعد که صبحونمو خوردم
یذره با گوشیم ور رفتم تا ساعت ۵ بشه پاشم حاضر بشم
کوک: صبحونتو خوردی؟
ا/ت: اره
کوک: اوک منتظر بمون تا ساعت ۵ بشه
ا/ت: چشم جئون
تهیونگ: تا وقتی که ساعت ۵ بشه ما میتونیم بریم بیرون
کوک: نه
تهیونگ: بابا توخونه حوصلمون سر میره
کوک: انقدر عجول نباش اَه
تهیونگ: باشه، تازشم شما برین من یعنی باید تو خونه بمونم؟
کوک: بله
تهیونگ: من غلط بکنم میرم بیرون
کوک: تو......
تهیونگ: تو؟......
کوک: هیچی بابا
تهیونگ: اوکی
ویو ا/ت
جدا حوصلم به چوخ رفته بود و.......
#فصل_پنجم
P⁸³
دیدم خودش پا شده و داره موهاشو شونه میکنه
کوک: های بیبی گرل
ا/ت: های و مرض(درحال شونه کردن موهاش)
کوک: وا
ا/ت: وا و زهرمار
کوک: چیشده باز
ا/ت: واقعا نمیدونی؟
کوک: خوب...... نمیدونم
ا/ت: م... م..... من حالم از دیشب تاحالا بدههههه
کوک: انتظار داشتم چیز دیگه ای بگی
ا/ت: مثلا چی؟
کوک: حامله ای
ا/ت: عجب
کوک: پرنسسسسسسسس بیا صبحونتو بخور
ا/ت: چشممممم
کوک: دیشب بهت خیلی خوش گذشت نه
ا/ت: هوم بگی نگی
کوک: دوست داری بازم تکرار بشه😈
ا/ت: چمیدونم بابا سوال های عجق وجق میپرسه
کوک: پففففففف
ا/ت: حالا بزار بزم صبحانمو بخورم بعد راجبش حرف میزنیم
کوک: برو
ا/ت: سلام تهیونگی
تهیونگ: سلام تایگر کوچولو
ا/ت: هی هی
تهیونگ: بیا اینجا بشین صبحنتو بخور
ا/ت: باشه
کوک: ا/ت صبحانتو که خوردی، یذره استراحت کن بعد پاشو حاضر شو بریم خونه ی مامانت
ا/ت: باشه
کوک: افرین
ویو ا/ت
چند دقیقه بعد که صبحونمو خوردم
یذره با گوشیم ور رفتم تا ساعت ۵ بشه پاشم حاضر بشم
کوک: صبحونتو خوردی؟
ا/ت: اره
کوک: اوک منتظر بمون تا ساعت ۵ بشه
ا/ت: چشم جئون
تهیونگ: تا وقتی که ساعت ۵ بشه ما میتونیم بریم بیرون
کوک: نه
تهیونگ: بابا توخونه حوصلمون سر میره
کوک: انقدر عجول نباش اَه
تهیونگ: باشه، تازشم شما برین من یعنی باید تو خونه بمونم؟
کوک: بله
تهیونگ: من غلط بکنم میرم بیرون
کوک: تو......
تهیونگ: تو؟......
کوک: هیچی بابا
تهیونگ: اوکی
ویو ا/ت
جدا حوصلم به چوخ رفته بود و.......
۱۱.۷k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.