درخواستی
وقتی بهش فروخته شدی(دانیال)
علامت:ا.ت+ خانواده ی ا.ت& دانیال-
(عجیجم رابی هستم)
ا.ت یه روز بعد از اینکه از بار برگشت دید مامان و باباش ناراحت هستن
+مامان بابا چی شده؟ پکر و ناراحتید
&دخترک نازم ما تورو فروختیم
+هن؟ برا چی؟ به کی؟
(ویو ی ا.ت )
باورم نمیشد چرا منو فروخته بودند؟
از شدت ناراحتی نشتم نیم ساعت گریه کردم البته خب از این خانواده ی لوس و گیر خلاص میشدم و لی خب خانوادم هستن وی کار کنم؟
رفتم یه دوش ۴۵ مین گرفتم و در اومد قرار بود ساعت ۱۲ شب من برم ولی حالا ۸ شب بود
خلاصه سعی کردم با این کار ریلکس کنم
(ویو ی دانیال)
باورم نمیشد دختری که خانوادش اونو به من فروختن اون کراش منه که از وقتی دانشگاه میریم من رو اون کراش بودم ودف؟ از شدت خوشحالی خودمو نیشگون گرفته بودم ببینم خوابم یا بیدارم؟ (وایسا وایسا دستمممممم)
من رفتم توی ویلام یا دوش گرفتم و وقتی در اومدم یکم با گوشی ور رفتم که دیدم ساعت ۱۲ نیم شبه دیر شده بود زود بهترین کت و شلوارم رو پوشیدم و ادکلن تلخی زدم
(آی ام رابی)
دانیال حاضر شد و ا. ت هم که یادش رفت اسم اون پسر یا اون کسی بهش فروخته شده رو بپرسه +مامان اسم اون پسره چیه؟
&کدوم
+همونی که بهش فروخته شدم
&دانیال
ا.ت تو شک بود چون ا.ت رو دانیال از زمان دانشگاه روش کراش بود
همون غم و ناراحتی تبدیل شد به خوشحالی که از شدتش بغض خوشحالی کرده بود
(ویو ی ا.ت)
هن واقعا چی وات؟ تا م به مراسم فروخته میشم؟ اوکی پاشدم یه ارایش خوشگل و به سبک کره ای (چون ا.ت کره رای هست و به ایران اومده) یه لباس خوشگل و باز پوشیدم
(دانیال ویو)
رسیدم خونشون دیدم ا.ت واقعا زیبا بود هیچ دختری جای اونو نمیتونست بگیره و اومد نزدیکم و با مامان و باباش خداحافظی کرد اومد و من بغلش کردم
(ا.ت .ویو)
مونده بودم چرا دانیال بغلم کردم
ازش پرسیدم خوبی؟
-اره تو خوبی؟
بعد از اینکه احوال پرسی کردیم بهم اعتراف کرد
(دانیال ویو)
بهش اعتراف کردم انگار بار سنگینی از دوشم افتاده بود و بعد اونم بهم اعتراف کرد
(رابی ویو)
این دوتا بهم اعتراف کردن و باهم کیس رفتن(بابا تازه همو دیدین)
و رفتن تو ماشین رفتم ویلا
ریدم ریدم 🤣بگید بد بود یا خوب بود
ریدم ریدم آهای فرشته ی مغرور هعی بخونید بخونید
علامت:ا.ت+ خانواده ی ا.ت& دانیال-
(عجیجم رابی هستم)
ا.ت یه روز بعد از اینکه از بار برگشت دید مامان و باباش ناراحت هستن
+مامان بابا چی شده؟ پکر و ناراحتید
&دخترک نازم ما تورو فروختیم
+هن؟ برا چی؟ به کی؟
(ویو ی ا.ت )
باورم نمیشد چرا منو فروخته بودند؟
از شدت ناراحتی نشتم نیم ساعت گریه کردم البته خب از این خانواده ی لوس و گیر خلاص میشدم و لی خب خانوادم هستن وی کار کنم؟
رفتم یه دوش ۴۵ مین گرفتم و در اومد قرار بود ساعت ۱۲ شب من برم ولی حالا ۸ شب بود
خلاصه سعی کردم با این کار ریلکس کنم
(ویو ی دانیال)
باورم نمیشد دختری که خانوادش اونو به من فروختن اون کراش منه که از وقتی دانشگاه میریم من رو اون کراش بودم ودف؟ از شدت خوشحالی خودمو نیشگون گرفته بودم ببینم خوابم یا بیدارم؟ (وایسا وایسا دستمممممم)
من رفتم توی ویلام یا دوش گرفتم و وقتی در اومدم یکم با گوشی ور رفتم که دیدم ساعت ۱۲ نیم شبه دیر شده بود زود بهترین کت و شلوارم رو پوشیدم و ادکلن تلخی زدم
(آی ام رابی)
دانیال حاضر شد و ا. ت هم که یادش رفت اسم اون پسر یا اون کسی بهش فروخته شده رو بپرسه +مامان اسم اون پسره چیه؟
&کدوم
+همونی که بهش فروخته شدم
&دانیال
ا.ت تو شک بود چون ا.ت رو دانیال از زمان دانشگاه روش کراش بود
همون غم و ناراحتی تبدیل شد به خوشحالی که از شدتش بغض خوشحالی کرده بود
(ویو ی ا.ت)
هن واقعا چی وات؟ تا م به مراسم فروخته میشم؟ اوکی پاشدم یه ارایش خوشگل و به سبک کره ای (چون ا.ت کره رای هست و به ایران اومده) یه لباس خوشگل و باز پوشیدم
(دانیال ویو)
رسیدم خونشون دیدم ا.ت واقعا زیبا بود هیچ دختری جای اونو نمیتونست بگیره و اومد نزدیکم و با مامان و باباش خداحافظی کرد اومد و من بغلش کردم
(ا.ت .ویو)
مونده بودم چرا دانیال بغلم کردم
ازش پرسیدم خوبی؟
-اره تو خوبی؟
بعد از اینکه احوال پرسی کردیم بهم اعتراف کرد
(دانیال ویو)
بهش اعتراف کردم انگار بار سنگینی از دوشم افتاده بود و بعد اونم بهم اعتراف کرد
(رابی ویو)
این دوتا بهم اعتراف کردن و باهم کیس رفتن(بابا تازه همو دیدین)
و رفتن تو ماشین رفتم ویلا
ریدم ریدم 🤣بگید بد بود یا خوب بود
ریدم ریدم آهای فرشته ی مغرور هعی بخونید بخونید
۲.۳k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.