پارت ۷۳۶
پارت ۷۳۶
رمانMAM
به قلم م.ا
کپی و نشر رمان حتی با ذکر نام نویسنده حرام میباشد...
_باشه پس منتظرم پیامک کن ...
_/اوکی...
همین جوری منتظر بودیم ...که بالاخره فرستاد...رفتیم دم در اتاقشون به بهونه ای تمیز کاری سریع واردش شدیم...
ارمیتا: خب من میرم اتاق سینا تو برو اتاق سپهر...
_اوکی...
از اتاق شاهین جدا شدیم رفتیم...شروع کردم رمزارو زدن...همش غلط در میومدن...
_اوففف زود باش دیگه...
_/ای بابا...باز نمیشه؟ میخوای کمکت کنم؟
_نه
یه لحظه مغزم تحلیل کرد سریع برگشتم سمت صدا...با دیدن سپهر فاتحه ای خودمو خوندم...
_/جدا شاهین با هوشه ها...مگه نه!
دستشو گذاشت رو شونه ام...
_به من دست نزن...
همزمان شونه مو کشیدم عقب...
_/اوکی...کاملا مطمعن شدم مبینایی...
از جام بلند شدم...
_مبینا کیه...
رمانMAM
به قلم م.ا
کپی و نشر رمان حتی با ذکر نام نویسنده حرام میباشد...
_باشه پس منتظرم پیامک کن ...
_/اوکی...
همین جوری منتظر بودیم ...که بالاخره فرستاد...رفتیم دم در اتاقشون به بهونه ای تمیز کاری سریع واردش شدیم...
ارمیتا: خب من میرم اتاق سینا تو برو اتاق سپهر...
_اوکی...
از اتاق شاهین جدا شدیم رفتیم...شروع کردم رمزارو زدن...همش غلط در میومدن...
_اوففف زود باش دیگه...
_/ای بابا...باز نمیشه؟ میخوای کمکت کنم؟
_نه
یه لحظه مغزم تحلیل کرد سریع برگشتم سمت صدا...با دیدن سپهر فاتحه ای خودمو خوندم...
_/جدا شاهین با هوشه ها...مگه نه!
دستشو گذاشت رو شونه ام...
_به من دست نزن...
همزمان شونه مو کشیدم عقب...
_/اوکی...کاملا مطمعن شدم مبینایی...
از جام بلند شدم...
_مبینا کیه...
۳.۸k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.