𝓟𝓪𝓻𝓽5

𝓟𝓪𝓻𝓽5

داشتم همینجوری دنبال سالن میگشتم که رسیدم به یه درقرمزکه
روش نوشته بود ☠درممنوعه☠
تاخواستم دروبازکنم صدایی روشنیدم سریع برگشتم دیدم یه زن
میانسال داره نگام میکنه که گفتم
&بله [علامت‌ زن" ]
"عزیزم دنبال چیزی هستی؟
& بله دنبال سالنم (خشک وسرد)
"عزیزم سالن،طبقه پایین هست(بامهربونی)
&ممنون[دوستان میاهمه ی حرفاش سردوخشک گفتم بدونین🐋 ] منم رفتم دنبالش که رسیدیم به سالن دیدم جیمین پاهاش ولوشده روی تخت وسرش توگوشیه
جیمین ویو
داشتم با الکس (دستیارش)چت میکردم که دیدم میا با خدمتکار دارن میان پایین هنوزم زیباست مثل قبل..اه چی میگی پسر اون تورولوداد توشکنجش کردی بیخیال اصلا
*بلاخره اومدی
&اره اومدم مگه کوری احمق
*جراعت داری یه باردیگه تکرارکن
&اره اومدم مگه کوری احمق(باحالتتمسخر)
*اون شکنجه‌ ها برات کم بود ها[باداد]
&چقدرحرف میزنی می خوای من روبکشی اصلا مهم نیست برام[ریلکس]
*که اینطور باشه خودت خواستی
مکس[عربده][علامت مکس^]
^بله قربان
* یه کاری کن که این کوچولوارزو مرگ کنه
^اماقربا...
*اما نداریم هرکاری میگم روانجام مگرنه همینجا میکمشت
*چشم قربان ،راه بیفت
&باشه ولی پارک جیمین پشیمون میشی این روبدون[آخرشروباجدیت گفت]
*هه ،حتما