مافیای مغرور من
⛓️🩸مافیای مغرور من🩸⛓️
⛓️🩸پارت ۱۳🩸⛓️
🩶ویو تهیونگ 🩶
وقتی به هوش اومدم زخمم پانسمان شده بود حس کردم رو دستم چیزیه برگشتم دیدم جیا بغل تخته من خوابیده دستمو زیرسرش گذاشته خوابیده خیلی کیوت بود سرمو برگردوندم بهش نگاه میکردم که موش افتاد رو صورتش موشو گرفتم گذاشتم پشت گوشش یهو تکون خورد داشت از خوب بیدار میشد بخاطر همین خودمو زدم به خواب
💗ویو جیا 💗
خواب بودم که حس کردم چیزی رو صورتم حرکت میکنه سریع بلند شدم دیدم تهیونگ هنوز خوابه گفتم جیا: اخیش حالش خوبه میخواستم برم که نمیدونم چرا دلم میخواست بب.وسمش با خودم گفتم جیا : حالا که خوابه عیبی نداره نمیفهمه آرم نشستم بغل تختش سرمو به صورتش نزدیک کردم انقدر که بینیم به بینیش میخورد چشمامو بستم ل.بامو گذاشتم رو لبا.ش ۲ ثانیه نگه داشتم خواستم بلند شم برم که دستشو گذاشت پشت گردنم به جلو فشار داداون یکی دستشو گذاشت پشت کمرم نگذاشت برم بعد ۳۰ ثانیه نفس کم آوردم زدم به سی.نش ولم کنه وقتی ولم کرد سرمو تو سینش قایم کردم گفت تهیونگ: رو ن.کرده بودی شیطون (باخنده مستطیلی ) همون طور که سرم تو سینش بود و بغلم کرده بود گفتم جیا: توکه بیدار بودی چرا خودتو زدی بخواب هان🫣 تهیونگ:اگه نمیزدم که تو منو نمی ب.وسیدی با دست زدم به سینش گفتم جیا:خیلی بدی الان من چجوری به صورتت نگاه کنم تهیونگ: انگار خیلی دوست داری صورت خوشگلمو هرروز ببینی جیا :نخیرم منظورم اینکه خجالت میکشم بهت نگاه کنم تهیونگ: میخوای یکاری کنم خجالت نکشی گفتم جیا : اوهوم یهو سرمو گرفت بالا صورتمو گرفت دوباره بو.سید یهو ولم کرد گفتم جیا: این چه کاری بود کردی چرا دوباره بوسیدیم تهیونگ : اولا اگر دوباره تکرار شه عادت میکنی که بایدم بکنی دوما یجوری میگی انگار بدت میاد...ادامه دارد
حمایت فراموش نشه ♥️
⛓️🩸پارت ۱۳🩸⛓️
🩶ویو تهیونگ 🩶
وقتی به هوش اومدم زخمم پانسمان شده بود حس کردم رو دستم چیزیه برگشتم دیدم جیا بغل تخته من خوابیده دستمو زیرسرش گذاشته خوابیده خیلی کیوت بود سرمو برگردوندم بهش نگاه میکردم که موش افتاد رو صورتش موشو گرفتم گذاشتم پشت گوشش یهو تکون خورد داشت از خوب بیدار میشد بخاطر همین خودمو زدم به خواب
💗ویو جیا 💗
خواب بودم که حس کردم چیزی رو صورتم حرکت میکنه سریع بلند شدم دیدم تهیونگ هنوز خوابه گفتم جیا: اخیش حالش خوبه میخواستم برم که نمیدونم چرا دلم میخواست بب.وسمش با خودم گفتم جیا : حالا که خوابه عیبی نداره نمیفهمه آرم نشستم بغل تختش سرمو به صورتش نزدیک کردم انقدر که بینیم به بینیش میخورد چشمامو بستم ل.بامو گذاشتم رو لبا.ش ۲ ثانیه نگه داشتم خواستم بلند شم برم که دستشو گذاشت پشت گردنم به جلو فشار داداون یکی دستشو گذاشت پشت کمرم نگذاشت برم بعد ۳۰ ثانیه نفس کم آوردم زدم به سی.نش ولم کنه وقتی ولم کرد سرمو تو سینش قایم کردم گفت تهیونگ: رو ن.کرده بودی شیطون (باخنده مستطیلی ) همون طور که سرم تو سینش بود و بغلم کرده بود گفتم جیا: توکه بیدار بودی چرا خودتو زدی بخواب هان🫣 تهیونگ:اگه نمیزدم که تو منو نمی ب.وسیدی با دست زدم به سینش گفتم جیا:خیلی بدی الان من چجوری به صورتت نگاه کنم تهیونگ: انگار خیلی دوست داری صورت خوشگلمو هرروز ببینی جیا :نخیرم منظورم اینکه خجالت میکشم بهت نگاه کنم تهیونگ: میخوای یکاری کنم خجالت نکشی گفتم جیا : اوهوم یهو سرمو گرفت بالا صورتمو گرفت دوباره بو.سید یهو ولم کرد گفتم جیا: این چه کاری بود کردی چرا دوباره بوسیدیم تهیونگ : اولا اگر دوباره تکرار شه عادت میکنی که بایدم بکنی دوما یجوری میگی انگار بدت میاد...ادامه دارد
حمایت فراموش نشه ♥️
۴.۵k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.