پارت ۳
پارت ۳
..............
_ها؟
به پرده پشت سرم اشاره کرد
_پرده رو بکشید
پرده رو کشیدم و با ا.ت مواجه شدم...داغون شده بود...به سختی نفس میکشید..
_تا الان ۳ بار عمل شدن...سرشون شکسته و یکی از اعضای داخلی بدنش به کل نابود شده ... و بدتر از همه..یکی از رگ های قلبشون پاره شده و این باعث شده که مشکل قلبی بگیره....یعنی اصلا نباید ناراحت باشه یا بهش استرس یا ترس وارد شه
همینجوری که داشتم به حرف های دکتر گوش میدادم..به ا.ت نگاه میکردم..
...........
☆۳ هفته بعد
از زبان موری:
از گین شنیده بودم که ا.ت رفته تو کما ولی فکر نمیکردم اینقدر حال چویا کون رو خراب کنه که حتی از خونه هم بیرون نیاد...دازای هم همینطور...خودشو حبس کرده...هیچکس نمیدونه کی اینکار رو کرده...
_بابا چویا چرا اینقدر ا.ت رو دوست داره؟
☆فلش بک
_چویا کون..
_از چیه ا.ت چان خوشت میاد ؟
_همه چیزش..اخلاقش... رفتارش...چشماش..صداش... همه چیزش بهم آرامشی که هیچوقت نداشتم رو میده
☆پایان فلش بک
همه چیز رو به الیس چان توضیح دادم
_یعنی اونا عاشق همن؟
_خیلی..
_از کجا میدونی؟
_یه عکسی که جاسوس هام از چویا گرفتن رو نشونش دادم....
(محتوای عکس،چویا بود که دور و برش کلی ظرف مشروب بود تا تو رو یادش بره ولی نمیشد )
_چرا چویا اینطوریه
_بخاطر عشقش به ا.ت
.
.
.
.
تا پارت بعد
سایونارا
..............
_ها؟
به پرده پشت سرم اشاره کرد
_پرده رو بکشید
پرده رو کشیدم و با ا.ت مواجه شدم...داغون شده بود...به سختی نفس میکشید..
_تا الان ۳ بار عمل شدن...سرشون شکسته و یکی از اعضای داخلی بدنش به کل نابود شده ... و بدتر از همه..یکی از رگ های قلبشون پاره شده و این باعث شده که مشکل قلبی بگیره....یعنی اصلا نباید ناراحت باشه یا بهش استرس یا ترس وارد شه
همینجوری که داشتم به حرف های دکتر گوش میدادم..به ا.ت نگاه میکردم..
...........
☆۳ هفته بعد
از زبان موری:
از گین شنیده بودم که ا.ت رفته تو کما ولی فکر نمیکردم اینقدر حال چویا کون رو خراب کنه که حتی از خونه هم بیرون نیاد...دازای هم همینطور...خودشو حبس کرده...هیچکس نمیدونه کی اینکار رو کرده...
_بابا چویا چرا اینقدر ا.ت رو دوست داره؟
☆فلش بک
_چویا کون..
_از چیه ا.ت چان خوشت میاد ؟
_همه چیزش..اخلاقش... رفتارش...چشماش..صداش... همه چیزش بهم آرامشی که هیچوقت نداشتم رو میده
☆پایان فلش بک
همه چیز رو به الیس چان توضیح دادم
_یعنی اونا عاشق همن؟
_خیلی..
_از کجا میدونی؟
_یه عکسی که جاسوس هام از چویا گرفتن رو نشونش دادم....
(محتوای عکس،چویا بود که دور و برش کلی ظرف مشروب بود تا تو رو یادش بره ولی نمیشد )
_چرا چویا اینطوریه
_بخاطر عشقش به ا.ت
.
.
.
.
تا پارت بعد
سایونارا
۲.۷k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.