شناخت با میدوریا ایزیکو یا همان دکو
لقب ابر قهرمانی دکو
داستان میدوریا: این کارکتر کیوت و مهربون ما که همه آن را با نام دکو میشناسیم... سرگذشت سختی رو داشته
میدوریا تنها فرزند خانواده بود او تنها با مادرش در یک آپارتمان زندگی میکند.
میدوریا از همون کودکی رویای ابر قهرمان شدن را داشت!
در گفته های قبلیم گفتم که تمام افراد بعد از سن 5 سالگی قادر هستن کوسه خود را دریافت کنند...
میدوریا این قابلیت رو نداشت... متاسفانه این اتفاق رویای کودکی اش را نابود کرد...
به علت فروگیری پاهایش که این اتفاق خیلی اتفاق نادر بین تمام افراد جهان بود میدوریا به این مشکل مبتلا بود نمیتوانست کوسه ای دریافت کند...
دکتر به مادرش و خود کودک پیشنهاد میکند که دست از رویا هایش بکشد...
مادر میدوریا و همینطور خود میدوریا از این موضوع ناراحت میشوند و دکو دیگه رویایی به ابرقهرمانی شدن ندارد....
سال ها گذشت و دکو بزرگ شد...
او از بچگی با شخصی به اسم کاچان یا باکوگو کاتسوکی دوست بود... که اون رو همیشه پس میزد...
و با اون خوش برخورد نبود!
تا دبیرستان اونها باهم در جدال بودند...
روزی معلم از بچه های کلاس میپرسه:
کی دلش میخواد ابر قهرمان بشه؟
و همه دستاشون رو میبرن بالا به جز میدوریا
او دستش پایین تر از همه بود.
معلم ادامه داد*
اگه بخواین توی یو.ای ثبت نام بشید باید کوسه داشته باشید اشاره میکنه به میدوریا و میگه نداشتن کوسه مساوی با قهرمان نشدن... و همه به میدوریا میخندن...
و بعد از این باکوگو بلند میشه و میگه
: ها من قرار ابر قهرمان شماره یک باشم... پس به نفعتونه که بکشید کنار کوچولو ها!
دقایق ها میگذرند و زنگ تفریح به صدا در میاد!
میدوریا هنگام جمع کردن وسایلش با باکوگو مواجه میشود از او درخواست میکند که با او بحث نکند و بگذارد بره خونه...
باکوگو قبول نمیکنه و سرش داد میزنه و میگه:کسی که کوسه نداره نمیتونه قهرمان باشه!
میدوریا دفتری داشت به اسم نکته های ابر قهرمان بودن جلد 16
باکوگو از اون میپرسه این چیه؟
و اون در جواب میگه:من داخل این نکته های از ابر قهرمان هارو یاد داشت میکنم...استرادژیکشون و اینارو...
و باکوگو میگه چه چرت!
و بعد اون رو از پنجره پرت میکنه پایین...
هنگام بازگشت به خانه با ابر شروری لجنی مواجه میشه و بعد اون رو به دام میندازه...
میدوریا که هیچ کوسه ای نداشت...
دفاعی هم از خودش نشون نداد...
تا اینکه قهرمان محبوبش آل مایت اومد اونو نجات داد...
میدوریا برای اینکه به سوالاتش جواب بده...
به دنبال آل مایت میره... و متوجه میشه که آل مایت دیگه نمیتونه مثل قبل از همه و همهکس محافظت کنه...
و ناامیدانه از آل مایت سوال میپرسه!
من میتونم بدون کوسه قهرمان بشم؟
میتونم قهرمان باشم؟ ادامه پست بعد
#انیمه
#مای_هیرو_اکادمی
#دکو
داستان میدوریا: این کارکتر کیوت و مهربون ما که همه آن را با نام دکو میشناسیم... سرگذشت سختی رو داشته
میدوریا تنها فرزند خانواده بود او تنها با مادرش در یک آپارتمان زندگی میکند.
میدوریا از همون کودکی رویای ابر قهرمان شدن را داشت!
در گفته های قبلیم گفتم که تمام افراد بعد از سن 5 سالگی قادر هستن کوسه خود را دریافت کنند...
میدوریا این قابلیت رو نداشت... متاسفانه این اتفاق رویای کودکی اش را نابود کرد...
به علت فروگیری پاهایش که این اتفاق خیلی اتفاق نادر بین تمام افراد جهان بود میدوریا به این مشکل مبتلا بود نمیتوانست کوسه ای دریافت کند...
دکتر به مادرش و خود کودک پیشنهاد میکند که دست از رویا هایش بکشد...
مادر میدوریا و همینطور خود میدوریا از این موضوع ناراحت میشوند و دکو دیگه رویایی به ابرقهرمانی شدن ندارد....
سال ها گذشت و دکو بزرگ شد...
او از بچگی با شخصی به اسم کاچان یا باکوگو کاتسوکی دوست بود... که اون رو همیشه پس میزد...
و با اون خوش برخورد نبود!
تا دبیرستان اونها باهم در جدال بودند...
روزی معلم از بچه های کلاس میپرسه:
کی دلش میخواد ابر قهرمان بشه؟
و همه دستاشون رو میبرن بالا به جز میدوریا
او دستش پایین تر از همه بود.
معلم ادامه داد*
اگه بخواین توی یو.ای ثبت نام بشید باید کوسه داشته باشید اشاره میکنه به میدوریا و میگه نداشتن کوسه مساوی با قهرمان نشدن... و همه به میدوریا میخندن...
و بعد از این باکوگو بلند میشه و میگه
: ها من قرار ابر قهرمان شماره یک باشم... پس به نفعتونه که بکشید کنار کوچولو ها!
دقایق ها میگذرند و زنگ تفریح به صدا در میاد!
میدوریا هنگام جمع کردن وسایلش با باکوگو مواجه میشود از او درخواست میکند که با او بحث نکند و بگذارد بره خونه...
باکوگو قبول نمیکنه و سرش داد میزنه و میگه:کسی که کوسه نداره نمیتونه قهرمان باشه!
میدوریا دفتری داشت به اسم نکته های ابر قهرمان بودن جلد 16
باکوگو از اون میپرسه این چیه؟
و اون در جواب میگه:من داخل این نکته های از ابر قهرمان هارو یاد داشت میکنم...استرادژیکشون و اینارو...
و باکوگو میگه چه چرت!
و بعد اون رو از پنجره پرت میکنه پایین...
هنگام بازگشت به خانه با ابر شروری لجنی مواجه میشه و بعد اون رو به دام میندازه...
میدوریا که هیچ کوسه ای نداشت...
دفاعی هم از خودش نشون نداد...
تا اینکه قهرمان محبوبش آل مایت اومد اونو نجات داد...
میدوریا برای اینکه به سوالاتش جواب بده...
به دنبال آل مایت میره... و متوجه میشه که آل مایت دیگه نمیتونه مثل قبل از همه و همهکس محافظت کنه...
و ناامیدانه از آل مایت سوال میپرسه!
من میتونم بدون کوسه قهرمان بشم؟
میتونم قهرمان باشم؟ ادامه پست بعد
#انیمه
#مای_هیرو_اکادمی
#دکو
۱.۹k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.