Fic Angel in Satan's VoidP¹⁷
های ببخشید طول کشید میدونید امتحانا شروع شده اره دیگه کل ملت عزاداری اینا گفتم یک پارت براتون بزارم چون دیگه نمیتونم بیام تا بعد امتحانا وامید وارم قبول کنید و ممنون بابت حمایتای قشنگتون
جیمین: آره خیلی ولی از الان وقتی تو پیشمی هرگز سختی نمیکشم و ازت سیر نمیشم و واقعا عاشقتم ات من دوست دارم
جین: هی بچه چطوری اومدی که نتونستم بوتو حس کنم
جیمین: آره دیگه ما اینیم اگه تمرکز میکردی و دقت داشتی چندبار نزدیک بود خفت کنم ولی نکردم
ات: جیمین
جیمین: بله ات
ات: جیمین میخوام واقعیتو بهت بگم من هیچ حسی بهت ندارم وعاشقت نیستم ولی خیلی ناراحتم که تو منو دوست داری ولی من تورو دوست ندارم ولی میخوام به خدمون یه فرصتی بدم اگه قبول کنی
جیمین: چ.. چی هرچی باشه قبول میکنم ات
ات: اینکه دوما فرصت داری که کاری کنی من تورو دوست داشته باشم ببینم میتونی دلمو بدست بیاری یا مثل بقیه خوردش میکنی و میشکنیش
ویو نویسنده
پسرک عاشق و دلبسته دختر بود وهرکاری که او میگفت انجام میداد بابت این فرصت طلایی که دختر به او داده بود تو دلش غوغا و خوشحالی موج میزد ولی یه طرف ناراحت بود و مدام باخودش میگفت اگه نتونم کاری کنم و دوسم نداشته باشه من نمیتونم بدون اون زندگی کنم اون واسه من مثل اکسیژن بی پایان میمونه هیچ وقت نمیخوام کسی که دوسش دارمو ول کنم پسرک عاشق ما دیوانه وار عاشق شده بود درست است که دریک نگاه اول بوده باشه ولی همین نگاه عاشقانه پراز احساسات مخفی و عاشقانه است وباید به عشق در نگاه اول باور داشته باشیم
چند روز بعدگذشت ولی دختر داستان ما هیچ حسی به پسر نداشت پسر هرکاری میکرد که دخترو خوشحال و شاد نگه داره و هرکاری که اون بخوادرو انجام میده
جیمین: ات
ات: بله جیمین
جیمین: میخوای بریم بیرون اگه حالت خوب نیست چندروزه که میبینم حالت خوب نیست
ات: آره فقط میشه بریم لب ساحل چون من وقتی میرم اونجا بهم ارامش میده *باخنده وآروم*
جیمین: باشیم پس تو برو لباستو عوض کن منم منتظرتم بعد میریم باشه
ات: باشه ممنون جیمین*خنده و جیمینو بغل میکنه *(بسم الله)
ویوجیمین
ا.. اون الان منو بغل کرد یا خواب دارم میبینم(نه جیمین جان ببخشید خرو بجای ات بغل کردی عذر معذرت الان درستش میکنم مشکل فنی بود) ولی خیلی حس خوبی بود من از تعجب هیچ کاری نکردم دستام ول بود ولی وقتی مبخواست بره دستشو گرفتم ومحکم بغلش کردم و سرمو تو گردنش کردم بوی خیلی خوبی میداد(الله اکبر)
ات: جیمین چکار میکنی؟ ولم کن خفم کردی یااا جیمین ولم کننن دیگه مگه کری (خدایا صبر بنما) نمیشنوی باتوام خفه شدم جیمین ولم کن دیونه شدیی هاا الان خفه میشدم چرا اینکارو کردی چرا بغلم کردی ها(گوزن چون دوست داره)
لحظه ای پیام بازرگانی*
ایامیخوای جیمین بغلت کنه؟
دستورعمل: کاری نداره برو کره بغلش کن همین اونم بغلت میکنه
اتمام پیام بازرگانی*😑
جیمین: چون دوست دارم میفهمی عاشقتم دیوانه وار عاشقتم چرا نمیفهمی ها*داد*
ات: سرم داد نزننن تو حق اینو نداری که سرم داد بزنییی فهمیدیی*عصبی*داد*
جیمین: من هرکاری که بخوام رو انجام میدم فکر کنم هنوز نفهمیدی من کیم اره ببین اگه باهام خوب نباشی وباهام بد حرف بزنی یا سرم داد بزنی تنبیه سختی درانتظارته (الله اکبر منحرفان جمع خودتونو جمع کنید این اون نیست افرین)
ات: اوو یادم نبود که منو کتک میزدی وسرم داد میزدی من ازت نمیترسم چون نمیتونی کاری کنی باهام
جیمین: خودت خواستی (یه بشکن زد که لباس ات عوض شد)
جیمین: اهوم خوبه سلیقم (میره سمت ات و صورتشو نوازش میکنه)
ات:....
به مولا دستام شکست حمایت به بنگتن اگه از فیکام خوشتون اومده حمایت کنید پاره شدم گفتم حمایت کنید هنوز حمایتی ندیدم بخدا حمایت نکنید دیگه فیکو نمیزارم
جیمین: آره خیلی ولی از الان وقتی تو پیشمی هرگز سختی نمیکشم و ازت سیر نمیشم و واقعا عاشقتم ات من دوست دارم
جین: هی بچه چطوری اومدی که نتونستم بوتو حس کنم
جیمین: آره دیگه ما اینیم اگه تمرکز میکردی و دقت داشتی چندبار نزدیک بود خفت کنم ولی نکردم
ات: جیمین
جیمین: بله ات
ات: جیمین میخوام واقعیتو بهت بگم من هیچ حسی بهت ندارم وعاشقت نیستم ولی خیلی ناراحتم که تو منو دوست داری ولی من تورو دوست ندارم ولی میخوام به خدمون یه فرصتی بدم اگه قبول کنی
جیمین: چ.. چی هرچی باشه قبول میکنم ات
ات: اینکه دوما فرصت داری که کاری کنی من تورو دوست داشته باشم ببینم میتونی دلمو بدست بیاری یا مثل بقیه خوردش میکنی و میشکنیش
ویو نویسنده
پسرک عاشق و دلبسته دختر بود وهرکاری که او میگفت انجام میداد بابت این فرصت طلایی که دختر به او داده بود تو دلش غوغا و خوشحالی موج میزد ولی یه طرف ناراحت بود و مدام باخودش میگفت اگه نتونم کاری کنم و دوسم نداشته باشه من نمیتونم بدون اون زندگی کنم اون واسه من مثل اکسیژن بی پایان میمونه هیچ وقت نمیخوام کسی که دوسش دارمو ول کنم پسرک عاشق ما دیوانه وار عاشق شده بود درست است که دریک نگاه اول بوده باشه ولی همین نگاه عاشقانه پراز احساسات مخفی و عاشقانه است وباید به عشق در نگاه اول باور داشته باشیم
چند روز بعدگذشت ولی دختر داستان ما هیچ حسی به پسر نداشت پسر هرکاری میکرد که دخترو خوشحال و شاد نگه داره و هرکاری که اون بخوادرو انجام میده
جیمین: ات
ات: بله جیمین
جیمین: میخوای بریم بیرون اگه حالت خوب نیست چندروزه که میبینم حالت خوب نیست
ات: آره فقط میشه بریم لب ساحل چون من وقتی میرم اونجا بهم ارامش میده *باخنده وآروم*
جیمین: باشیم پس تو برو لباستو عوض کن منم منتظرتم بعد میریم باشه
ات: باشه ممنون جیمین*خنده و جیمینو بغل میکنه *(بسم الله)
ویوجیمین
ا.. اون الان منو بغل کرد یا خواب دارم میبینم(نه جیمین جان ببخشید خرو بجای ات بغل کردی عذر معذرت الان درستش میکنم مشکل فنی بود) ولی خیلی حس خوبی بود من از تعجب هیچ کاری نکردم دستام ول بود ولی وقتی مبخواست بره دستشو گرفتم ومحکم بغلش کردم و سرمو تو گردنش کردم بوی خیلی خوبی میداد(الله اکبر)
ات: جیمین چکار میکنی؟ ولم کن خفم کردی یااا جیمین ولم کننن دیگه مگه کری (خدایا صبر بنما) نمیشنوی باتوام خفه شدم جیمین ولم کن دیونه شدیی هاا الان خفه میشدم چرا اینکارو کردی چرا بغلم کردی ها(گوزن چون دوست داره)
لحظه ای پیام بازرگانی*
ایامیخوای جیمین بغلت کنه؟
دستورعمل: کاری نداره برو کره بغلش کن همین اونم بغلت میکنه
اتمام پیام بازرگانی*😑
جیمین: چون دوست دارم میفهمی عاشقتم دیوانه وار عاشقتم چرا نمیفهمی ها*داد*
ات: سرم داد نزننن تو حق اینو نداری که سرم داد بزنییی فهمیدیی*عصبی*داد*
جیمین: من هرکاری که بخوام رو انجام میدم فکر کنم هنوز نفهمیدی من کیم اره ببین اگه باهام خوب نباشی وباهام بد حرف بزنی یا سرم داد بزنی تنبیه سختی درانتظارته (الله اکبر منحرفان جمع خودتونو جمع کنید این اون نیست افرین)
ات: اوو یادم نبود که منو کتک میزدی وسرم داد میزدی من ازت نمیترسم چون نمیتونی کاری کنی باهام
جیمین: خودت خواستی (یه بشکن زد که لباس ات عوض شد)
جیمین: اهوم خوبه سلیقم (میره سمت ات و صورتشو نوازش میکنه)
ات:....
به مولا دستام شکست حمایت به بنگتن اگه از فیکام خوشتون اومده حمایت کنید پاره شدم گفتم حمایت کنید هنوز حمایتی ندیدم بخدا حمایت نکنید دیگه فیکو نمیزارم
۶.۹k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.