خوش شانس
خوش شانس
p23
با چیزایی که ا.ت بهم گفت متوجه همه چی شدم و به خودم فحش میدادم هی درو میکوبیدم ولی ا.ت درو باز نمیکرد
٪ا.ت تا سه میشمرم اگه درو باز نکنی خودم درو میشکونم
٪1........ 2........ 3
بعد از اینکه گفتم سه درو خیلی محکم هول دادم در باز شد و با چیزی که دیدم داشتم از ترس شاخ در میوردم
ویو ا.ت
تصمیم گرفتم خودکشی کنم ارتفاع پنجره اتاقم خیلی زیاد بود اگه میوفتادم در جا میمردم پنجره اتاقو باز کردم تهیونگ گفت تا 3میشمره و درو باز میکنه درو یهو شیکوند و منو دید که لبه پنجره واستاده بودم و یهو خودمو پرت کردم ولی یکی دستمو گرفت اون تهیونگ بود دستمو گرفته بودو تو چشماش اشک جمع شده بود منو کشید بالا و کنار تخت گذاشت همینجوری گریه میکردم و بغلم کرده بود و سرمو نوازش میکردم خیلی حالم بعد بود بعد از چند دقیقه گریه اروم شدم و به خودم اومدم تهیونگ منو از بغلش در اورد و تو چشمام نگا میکرد
٪به خدا اگه دیگه از این کارا کنی خودم میکشمت
+چیه من که یه عروسکم برای کسی ارزش ندارم
٪ا.ت اگه دیگه از این حرفا بزنی خودت میدونی من معذرت میخوام نمیخواستم ناراحت بشی
+باشه حالا برو بیرون میخوام بخوابم
٪نه امشب من کنارت میمونم
بدون اینکه بزاره حرف بزنم براید استایل بغلم کرد گذاشت رو تخت خودشم اومد کنارم خوابید سرمو نوازش میکرد که تو حالت خواب و بیداری بودم که تهیونگ فک کرد خوابم
٪...
p23
با چیزایی که ا.ت بهم گفت متوجه همه چی شدم و به خودم فحش میدادم هی درو میکوبیدم ولی ا.ت درو باز نمیکرد
٪ا.ت تا سه میشمرم اگه درو باز نکنی خودم درو میشکونم
٪1........ 2........ 3
بعد از اینکه گفتم سه درو خیلی محکم هول دادم در باز شد و با چیزی که دیدم داشتم از ترس شاخ در میوردم
ویو ا.ت
تصمیم گرفتم خودکشی کنم ارتفاع پنجره اتاقم خیلی زیاد بود اگه میوفتادم در جا میمردم پنجره اتاقو باز کردم تهیونگ گفت تا 3میشمره و درو باز میکنه درو یهو شیکوند و منو دید که لبه پنجره واستاده بودم و یهو خودمو پرت کردم ولی یکی دستمو گرفت اون تهیونگ بود دستمو گرفته بودو تو چشماش اشک جمع شده بود منو کشید بالا و کنار تخت گذاشت همینجوری گریه میکردم و بغلم کرده بود و سرمو نوازش میکردم خیلی حالم بعد بود بعد از چند دقیقه گریه اروم شدم و به خودم اومدم تهیونگ منو از بغلش در اورد و تو چشمام نگا میکرد
٪به خدا اگه دیگه از این کارا کنی خودم میکشمت
+چیه من که یه عروسکم برای کسی ارزش ندارم
٪ا.ت اگه دیگه از این حرفا بزنی خودت میدونی من معذرت میخوام نمیخواستم ناراحت بشی
+باشه حالا برو بیرون میخوام بخوابم
٪نه امشب من کنارت میمونم
بدون اینکه بزاره حرف بزنم براید استایل بغلم کرد گذاشت رو تخت خودشم اومد کنارم خوابید سرمو نوازش میکرد که تو حالت خواب و بیداری بودم که تهیونگ فک کرد خوابم
٪...
۲.۹k
۰۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.