Fic Angel in Satan's Void P²⁰
حتما میکشنش زود باش برو
جیمین: ب. باشه باشه الان میرم
ویو ات:وقتی جیمین رفت رفتم یه چیزی درست کردم خوردم وقبل از خواب رفتم حمام وقتی داشتم دوش میگرفتم صدایی اومد بیخیال شدم گفتم شاید خیالاتی شدم وقتی تمام شدم خواستم بیام بیرون که یکی منو کشوند سمت خودش صورتش معلوم نبود چون ماسک کلاه داشت منو به خودش جسبوند میخواستم یکی بزنمش که ماسک و کلاشو دراورد ا.. اون اون چان یول بود این اینجا چکار میکنه بعد خیانتی که بهم کرد چطور روش میشه بیاد سمتم
چان یول: اووو بیبی چقدر س. ک. سی شدی *نیشخند*
ات: ازم چی میخوای ها چرا بعد خیانتی که بهم کردی پیدات شده دوباره هااا*کمی داد *
چان یول: بیبی خیلی خشن شدیا اومدم تورو باخودم ببرم *پوزخند*
ات: بهم نگو بیبی گمشو بیرون سریععع نمیخوام ببینمت عوضی
چان یول: سرمن داد نزن من الان بزرگترین مافیا جهان شدم هیچکس نمیتونه تورو ازم بگیره فقط کافیه یک داد دیگه بزنی تا حوله که دوره کمرته بیوفته پایین و اون بدن بینقصت دیده بشه
ات: برووو گمشووو پسرههه هو....(چان یول دست دخترک رو گرفت و پرت کرد روی تخت وروش خیمه زد ولباشو روی لبای دخترک گذاشت دختر هرچی تقلا گریه میکرد بی فایده بود چان یول دستاشو محکم گرفته بودتا کاری نکنه ولی تا چان یول میخواست حوله دخترک رو برداره بادیگاردش اومد تو و فرشته نجات ات شد
بادیگارد: ارباب نزدیکن دارن میان لطفا زود باشین
چان یول: باشه ببرینش*سرد*
ات: ولم کنید بزارم پایین ولمممم کنننن کمکککک
(ات رو گذاشت تو ماشین صندلی عقب و چان یول هم کنارس نشست ات میخواست از درو باز کنه و فرار کنه ولی چان یول دستشو محکم گرفته بود و بلندش کرد و روی پای خودش گذاشت)
چان: ات بشین سرجات تکون نخور وگرنه با عزیز ترین کست باید خداحافظی کنی
ات: هه تو واقعا اونو دست کم گرفتی اون قدرتش بیشتراز تو فقط کافیه یه بشکن بزنه تا نابود بشی*پوزخند*
چان یول: ازبابت حرفت مطمئنی ولی فکر نکنم تو ازچیزی خبر داشته باشی
ات: چی میگی کدوم حرف؟!
چان یول: حدس میزدم اون جیمین احمق(شیطونه میگه از ویط نصفش کنم) هنوز بهت چیزی نگفته که اگه عاشق یه انسان بشه قدرتش از بین میره والانم قدرتاش دارن از بین میرن ومن بخاطر این زودتر اومدم که اون ستبندو ندی به اون من میخوام قدرتمند بشم
ات: چ.. چی میگی جیمین قدرتاشو از دست داده هاااا
چان یول: داد نزن اره از دست داده
ات: اون جیمینه جیمیننننننن کم...*سیاهی*
جیمین: جین احساس نکردی یکی صدام کرد ها
جین: نه من چیزی نشنیدم تازه اومدم بدو بدو بریم
جیمین: باشه بریم چرا لامپا روشن من به ات گفتم بخوابه چرا بیداری هنوز اتت بیداری اتتت
جین: شاید خوابه برو بالا منم بیام
جیمین:باشه جین
جین: ها چیه چیشد..... ات کجاست این حوله چی میگه وسط زمین درحمام چرا بازه جیمین دوربینا زود باشش
جیمین: باشه باشه
ویوجیمین: رفتم پای لبتاب دوربینارو چک کردم ولی تا ات اومد از حمام بیرون تصویر لپتاب سیاه شد ونوشت پاک شده هیچ ویدیویی وجود نداره بعنی چی
جینننن بیااا
جین: چیشد دیدی کار کی بوده
جیمین: آره دیدم ولی تا ات اومد از حمام بیرون صفحه لپتاب سیاه شد واین جمله رو نوشت نگاه کن
جین: جیمین فیلمارو پاک کردن اتو دوزدیدن اها بدو بریم پیش سوهو زود اون تنها کسیه که میتونه رد ات رو بزنه و پیداش کنه
جیمین: باشه بدو زود باش نمیخوام بلایی سر ات بیاد
ویو ات: بادست کشیدن یکی روی گونم بیدار شدم چشمامو کم کم باز کردم دیدم چان یول روی تخت بغلم دراز کشیده میخواستم جیغ بزنم که با دستش دهنمو گرفت وقتی چشاشو اونور کرد وبهم نیشخند زد چش شده اینو منم سمت نگاشو گرفتم دیدم روی تخت لختم جیغ زدم که روم خیمه زد دستامو پامو بسته بود نمیتونستم کاری کنم اومد سمت گردنم ونفسای داغشو روی گردنم خالی کرد و مک محکمی روی گردنم کرد منم دردم اومد که یه عاح گفتم واون تحریک شد(خدابیامرزتت خواهرم)
چان یول: اوو بیبی خیلی دوست داری زیرم جون بدی آره *لبخند شیطانی و نیشخند*
ات:.....
خوب برید خونه هاتون دستم به مولا شکست حمایت کنید دیگه
جیمین: ب. باشه باشه الان میرم
ویو ات:وقتی جیمین رفت رفتم یه چیزی درست کردم خوردم وقبل از خواب رفتم حمام وقتی داشتم دوش میگرفتم صدایی اومد بیخیال شدم گفتم شاید خیالاتی شدم وقتی تمام شدم خواستم بیام بیرون که یکی منو کشوند سمت خودش صورتش معلوم نبود چون ماسک کلاه داشت منو به خودش جسبوند میخواستم یکی بزنمش که ماسک و کلاشو دراورد ا.. اون اون چان یول بود این اینجا چکار میکنه بعد خیانتی که بهم کرد چطور روش میشه بیاد سمتم
چان یول: اووو بیبی چقدر س. ک. سی شدی *نیشخند*
ات: ازم چی میخوای ها چرا بعد خیانتی که بهم کردی پیدات شده دوباره هااا*کمی داد *
چان یول: بیبی خیلی خشن شدیا اومدم تورو باخودم ببرم *پوزخند*
ات: بهم نگو بیبی گمشو بیرون سریععع نمیخوام ببینمت عوضی
چان یول: سرمن داد نزن من الان بزرگترین مافیا جهان شدم هیچکس نمیتونه تورو ازم بگیره فقط کافیه یک داد دیگه بزنی تا حوله که دوره کمرته بیوفته پایین و اون بدن بینقصت دیده بشه
ات: برووو گمشووو پسرههه هو....(چان یول دست دخترک رو گرفت و پرت کرد روی تخت وروش خیمه زد ولباشو روی لبای دخترک گذاشت دختر هرچی تقلا گریه میکرد بی فایده بود چان یول دستاشو محکم گرفته بودتا کاری نکنه ولی تا چان یول میخواست حوله دخترک رو برداره بادیگاردش اومد تو و فرشته نجات ات شد
بادیگارد: ارباب نزدیکن دارن میان لطفا زود باشین
چان یول: باشه ببرینش*سرد*
ات: ولم کنید بزارم پایین ولمممم کنننن کمکککک
(ات رو گذاشت تو ماشین صندلی عقب و چان یول هم کنارس نشست ات میخواست از درو باز کنه و فرار کنه ولی چان یول دستشو محکم گرفته بود و بلندش کرد و روی پای خودش گذاشت)
چان: ات بشین سرجات تکون نخور وگرنه با عزیز ترین کست باید خداحافظی کنی
ات: هه تو واقعا اونو دست کم گرفتی اون قدرتش بیشتراز تو فقط کافیه یه بشکن بزنه تا نابود بشی*پوزخند*
چان یول: ازبابت حرفت مطمئنی ولی فکر نکنم تو ازچیزی خبر داشته باشی
ات: چی میگی کدوم حرف؟!
چان یول: حدس میزدم اون جیمین احمق(شیطونه میگه از ویط نصفش کنم) هنوز بهت چیزی نگفته که اگه عاشق یه انسان بشه قدرتش از بین میره والانم قدرتاش دارن از بین میرن ومن بخاطر این زودتر اومدم که اون ستبندو ندی به اون من میخوام قدرتمند بشم
ات: چ.. چی میگی جیمین قدرتاشو از دست داده هاااا
چان یول: داد نزن اره از دست داده
ات: اون جیمینه جیمیننننننن کم...*سیاهی*
جیمین: جین احساس نکردی یکی صدام کرد ها
جین: نه من چیزی نشنیدم تازه اومدم بدو بدو بریم
جیمین: باشه بریم چرا لامپا روشن من به ات گفتم بخوابه چرا بیداری هنوز اتت بیداری اتتت
جین: شاید خوابه برو بالا منم بیام
جیمین:باشه جین
جین: ها چیه چیشد..... ات کجاست این حوله چی میگه وسط زمین درحمام چرا بازه جیمین دوربینا زود باشش
جیمین: باشه باشه
ویوجیمین: رفتم پای لبتاب دوربینارو چک کردم ولی تا ات اومد از حمام بیرون تصویر لپتاب سیاه شد ونوشت پاک شده هیچ ویدیویی وجود نداره بعنی چی
جینننن بیااا
جین: چیشد دیدی کار کی بوده
جیمین: آره دیدم ولی تا ات اومد از حمام بیرون صفحه لپتاب سیاه شد واین جمله رو نوشت نگاه کن
جین: جیمین فیلمارو پاک کردن اتو دوزدیدن اها بدو بریم پیش سوهو زود اون تنها کسیه که میتونه رد ات رو بزنه و پیداش کنه
جیمین: باشه بدو زود باش نمیخوام بلایی سر ات بیاد
ویو ات: بادست کشیدن یکی روی گونم بیدار شدم چشمامو کم کم باز کردم دیدم چان یول روی تخت بغلم دراز کشیده میخواستم جیغ بزنم که با دستش دهنمو گرفت وقتی چشاشو اونور کرد وبهم نیشخند زد چش شده اینو منم سمت نگاشو گرفتم دیدم روی تخت لختم جیغ زدم که روم خیمه زد دستامو پامو بسته بود نمیتونستم کاری کنم اومد سمت گردنم ونفسای داغشو روی گردنم خالی کرد و مک محکمی روی گردنم کرد منم دردم اومد که یه عاح گفتم واون تحریک شد(خدابیامرزتت خواهرم)
چان یول: اوو بیبی خیلی دوست داری زیرم جون بدی آره *لبخند شیطانی و نیشخند*
ات:.....
خوب برید خونه هاتون دستم به مولا شکست حمایت کنید دیگه
۸.۵k
۰۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.