Part 15
Part 15
*ویو نویسنده*
پسرا بعد درست کردن یه شام مفصل و درست حسابی برای مهمونا شون یه دستی به بر و روی خونه کشیدن
و بعد از تموم شدن کاراشون به خودشون رسیدن رفتن حموم و...( ماشالله هرکی کدبانویی عه برای خودش😂)و الان منتظر مهمونا بودن...
بعد از نیم ساعت زنگ صدای 2تا ماشین اومد که شوگا رفت بیرون و فهمید پسرا(استری کیدز)اومدن.
اول چون شوگا رفته بود بیرون سر و گوش به اب بده سلام و احوال پرسی کرد و با پسرا وارد خونه شدن بقیه ام به استقبال شون رفتن و جیمین بدبخت هول شد و رفت با شوگا سلام و احوال پرسی کرد🤣
جیمین:عه سلام چطوری بهتری، داداش دلمون برات تنگ شده بودااا
شوگا:کله شق منم داری با کی سلام علیک میکنی؟(با خنده شدید)
بقیه هم خندیدن
هر کدوم از اعضای اسکیز هم چیزای مختلفی اورده بودن.. یکی گل... یکی یه نوع شیرینی خیلی گرون... یکی یه باکس میوه و...
*تهیونگ ویو*
مشغول صحبت بودیم که یهو زنگ خورد...
که دیدم بنگچان گفت
بنگچان:اخ منتظر کسی بودید؟
تهیونگ:نه والا
رفتم در و باز کردم و جی وو و دیدم که خیلی شیک کرده بود و یه دسته گل بزرگ دستش بود... اول باهم سلام و علیک کردیم و راهنماییش کردم که بره پیش بچه ها تا من گل و میزارم تو اشپزخونه.
*ویو جی وو*
داشتم از پله ها بالا میرفتم و پسرارو دیدم اما گروه استرس کیدز هم بود... اخ یادم اومد داداشی بهم گفته بود با اسکیز رفیقن... بعد از سلام و احوال پرسی دیدم که اینو گفت
لینو:خانم جی وو شما همون مدل معروف هستید؟
جی وو:بله همینطور خوشحالم که میبینمتون
لینو:اوه باعث افتخار منه که شمارو میبینم...واقعا کارایی که برای صنعت مد و فشن انجام میدید فوق العاده اس!
جی وو:خواهش میکنم ممنونم از تعریفتون
(چقدر رسمی شد😂)
رفتم و بغل دست داداشم نشستم.
جیهوپ :اوه میبینم خانم جی وو چصی میان! ( اروم و با خنده)
جی وو:انتظار نداری که برم بپرم بغلش بگم عزیزم چطوری؟
جیهوپ:تو غلط میکنی فداتشم😊( با خنده)
جی وو:جووون غیرتی دلم رفت(با خنده و اروم)
جیهوپ:خاله ریزه
جی وو:بالاخره که من و تو تنها میشیم...
جیهوپ:اخه دلت میاد من و دعوا کنی؟ نگا سرم نصف شده(با حالت مظلوم 🥺)
جی وو:عه اینجور نکن بیا بغلم( هم و بغل کردن)
*ویو نویسنده*
پسرا بعد درست کردن یه شام مفصل و درست حسابی برای مهمونا شون یه دستی به بر و روی خونه کشیدن
و بعد از تموم شدن کاراشون به خودشون رسیدن رفتن حموم و...( ماشالله هرکی کدبانویی عه برای خودش😂)و الان منتظر مهمونا بودن...
بعد از نیم ساعت زنگ صدای 2تا ماشین اومد که شوگا رفت بیرون و فهمید پسرا(استری کیدز)اومدن.
اول چون شوگا رفته بود بیرون سر و گوش به اب بده سلام و احوال پرسی کرد و با پسرا وارد خونه شدن بقیه ام به استقبال شون رفتن و جیمین بدبخت هول شد و رفت با شوگا سلام و احوال پرسی کرد🤣
جیمین:عه سلام چطوری بهتری، داداش دلمون برات تنگ شده بودااا
شوگا:کله شق منم داری با کی سلام علیک میکنی؟(با خنده شدید)
بقیه هم خندیدن
هر کدوم از اعضای اسکیز هم چیزای مختلفی اورده بودن.. یکی گل... یکی یه نوع شیرینی خیلی گرون... یکی یه باکس میوه و...
*تهیونگ ویو*
مشغول صحبت بودیم که یهو زنگ خورد...
که دیدم بنگچان گفت
بنگچان:اخ منتظر کسی بودید؟
تهیونگ:نه والا
رفتم در و باز کردم و جی وو و دیدم که خیلی شیک کرده بود و یه دسته گل بزرگ دستش بود... اول باهم سلام و علیک کردیم و راهنماییش کردم که بره پیش بچه ها تا من گل و میزارم تو اشپزخونه.
*ویو جی وو*
داشتم از پله ها بالا میرفتم و پسرارو دیدم اما گروه استرس کیدز هم بود... اخ یادم اومد داداشی بهم گفته بود با اسکیز رفیقن... بعد از سلام و احوال پرسی دیدم که اینو گفت
لینو:خانم جی وو شما همون مدل معروف هستید؟
جی وو:بله همینطور خوشحالم که میبینمتون
لینو:اوه باعث افتخار منه که شمارو میبینم...واقعا کارایی که برای صنعت مد و فشن انجام میدید فوق العاده اس!
جی وو:خواهش میکنم ممنونم از تعریفتون
(چقدر رسمی شد😂)
رفتم و بغل دست داداشم نشستم.
جیهوپ :اوه میبینم خانم جی وو چصی میان! ( اروم و با خنده)
جی وو:انتظار نداری که برم بپرم بغلش بگم عزیزم چطوری؟
جیهوپ:تو غلط میکنی فداتشم😊( با خنده)
جی وو:جووون غیرتی دلم رفت(با خنده و اروم)
جیهوپ:خاله ریزه
جی وو:بالاخره که من و تو تنها میشیم...
جیهوپ:اخه دلت میاد من و دعوا کنی؟ نگا سرم نصف شده(با حالت مظلوم 🥺)
جی وو:عه اینجور نکن بیا بغلم( هم و بغل کردن)
۳.۹k
۰۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.