ما در سیاه زندگی کردیم
ما در سیاه زندگی کردیم
و در رنگ های مرده ی دیگر
و شوق دیدن برنامه های بعد
هیچ وقت نگذاشت
گریه های الهه رضایی را ببینیم
شبهای آیینه و لِبراکا پدر مدام تهدیدمان می کرد اگر که زود نخوابیم می رود منافقین را صدا می زند بیایند مرا و برادرم را بخورند
بیدار ماندیم و نخوابیدیم
و پدر کسی را صدا نکرد
مارا ولی موافقین به مرور زمان خوردند
و در رنگ های مرده ی دیگر
و شوق دیدن برنامه های بعد
هیچ وقت نگذاشت
گریه های الهه رضایی را ببینیم
شبهای آیینه و لِبراکا پدر مدام تهدیدمان می کرد اگر که زود نخوابیم می رود منافقین را صدا می زند بیایند مرا و برادرم را بخورند
بیدار ماندیم و نخوابیدیم
و پدر کسی را صدا نکرد
مارا ولی موافقین به مرور زمان خوردند
۱.۶k
۰۹ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.