خلوت کن احساس مرا ، تو مال این دل نیستی
خلوت کن احساس مرا ، تو مال این دل نیستی
دیگر تو آن معشوقه ی زیبا شمایل نیستی
از تلخی رفتار تو ، رفتست شور عاشقی
شیرین من ، دیگر به جز زهر هلاهل نیستی
من راه خود گم کرده ام در موج دریای غمت
دریای طوفانی مشو ،حالا که ساحل نیستی
یکروز تو در چشم من بی انتها بودی ولی
حالا برایم غیر یک احساس باطل نیستی
در اوج بی دل بودنم دل را به من پس داده ای
شاید که بی مهری و یا شاید که قابل نیستی
بیهودگی بود آنهمه احساس و رنج و صبر من
با من تو اهل عشق و اینگونه مسائل نیستی
برخیز و بردار و برو ، بنشین به قلب دیگری
زیرا که تو بر عشق من یکذره قابل نیستی
دیگر تو آن معشوقه ی زیبا شمایل نیستی
از تلخی رفتار تو ، رفتست شور عاشقی
شیرین من ، دیگر به جز زهر هلاهل نیستی
من راه خود گم کرده ام در موج دریای غمت
دریای طوفانی مشو ،حالا که ساحل نیستی
یکروز تو در چشم من بی انتها بودی ولی
حالا برایم غیر یک احساس باطل نیستی
در اوج بی دل بودنم دل را به من پس داده ای
شاید که بی مهری و یا شاید که قابل نیستی
بیهودگی بود آنهمه احساس و رنج و صبر من
با من تو اهل عشق و اینگونه مسائل نیستی
برخیز و بردار و برو ، بنشین به قلب دیگری
زیرا که تو بر عشق من یکذره قابل نیستی
۱.۴k
۱۸ مهر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.