شرمنده ام شرمنده، شرمنده ات برادر
شرمنده ام شرمنده، شرمنده ات برادر
اکنون دگر نمانده جان در تنم برادر
برخیز و کن رهایم در این مکان نا امن
که کوفیان بی رحم کمین شدن برادر
فکر رقیه در سرم برده همه تاب و تبم
خجل ز اهل حرمم باور کن ای برادر
من عهد کرده بودم با دخترت رقیه
بی آب برنگردم پیش رباب برادر
آتش زده به جانم این گریه های اصغر
دو دست و چشم من هم فدای تو برادر
وقت وداع رسیده چه سخت این جدایی
منتظر دیدارم با مادرت برادر
اکنون دگر نمانده جان در تنم برادر
برخیز و کن رهایم در این مکان نا امن
که کوفیان بی رحم کمین شدن برادر
فکر رقیه در سرم برده همه تاب و تبم
خجل ز اهل حرمم باور کن ای برادر
من عهد کرده بودم با دخترت رقیه
بی آب برنگردم پیش رباب برادر
آتش زده به جانم این گریه های اصغر
دو دست و چشم من هم فدای تو برادر
وقت وداع رسیده چه سخت این جدایی
منتظر دیدارم با مادرت برادر
۱.۱k
۲۱ مهر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.