خانه

مطالب جدید

مطالب محبوب

عربي

دانلود اپلیکیشن

وبلاگ

سوالات متداول

درباره ما

قوانین

دسته بندی ها

haed135

haed135

۴۴۵

مطلب

۵۱۴

دنبال کننده

۴۸

دنبال شونده

haed135

یکی دیگر از لقب های شیرینش هم این بود؛
« یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ »
بلد بود غم را از چهره‌ی برادرش بزداید،ببرد.
حسین (ع) وقتی میدیدش چهره‌ اش روشن میشد،
خندان میشد بس که خاطرش را میخواست.
لابد برای همین وقتی که آمد برای رفتن اجازه بگیرد،
حسین علیه‌السلام گریه کرد؛خیلی گریه کرد.
و اصلِ روضه همینجاست؛هم‌ این گریه ‌‎ی غریبانه،
هم ‎این گریه ‎ای که بند بندِ دلِ آدم را از هم میپاشانَد.
بعد گفت:« تو علمدارِ منی،کجا میخواهی بروی؟ »
در جوابِ برادر جمله‌ ای گفته که مات و مبهوت شد
《 آن‌ قدر از زندگی بیزار شده‌ام
که سینه‌ ام تنگی میکند...💔 》

لما رأی وحدته ع أتی أخاه و قال یا أخی هل من رخصة؟
وقتی که ابالفضل تنهائی برادر را دید آمد خدمت حضرت امام حسین و گفت: یا أخاه! آیا رخصت جهاد به من می‏دهی؟

فبکی الحسین ع بکاء شدیدا
امام حسین علیه السلام گریه شدیدی کرد

ثم قال یا أَخِی أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِی وَ إِذَا مَضَیْتَ تَفَرَّقَ عَسْکَرِی ‏
بعد فرمود: ای برادر! تو پرچمدار منی، اگه تو شهید بشی لشکر من از هم می پاشد

فَقَالَ الْعَبَّاسُ قَدْ ضَاقَ صَدْرِی وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَیَاةِ وَ أُرِیدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِی مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِینَ. عباس علیه السلام عرضه داشت: آقا سینم تنگ شده و از زندگی خسته شده ام. میخواهم از این منافقین خونخواهی کنم.

قسمتی از مقتل،،،،،منبع: بحار الأنوار، ج‏45، ص: 41

اگر که من بَدم _ برای آبروت _ دَس رو سَرم بِکِش _به خاطر عموت😭
خدایا نکنه با اعمالمون قلب نازنین امام زمانِمون رو بِشکَنیم😭
به خاطر ماه منیر بنی هاشم مارو باعث شادی امام زمان قرار بده

تاریخ عضویت: ۱۳۹۹/۰۲/۱۸
مطالب
کالکشن ها

گفت: آنچه یافت می‌نشود آنم آرزوست

موردی برای نمایش موجود نمی‌باشد

نصب برنامه ویسگون