بیایید عشق را صدابزنیم...شاید جوابمان راندهد اما نیم تگاهی ب...

درد ها را یک به یک من دیده امبعد به آنها من بلند خندیده امچو...

شدم مثل یک قایق اوراقی که تمام زوایاشو صخره های سنگی زخمی کر...

هر بار پس از هر شکستنم از خودم میپرسمچه کسی دردهای را تسکین ...

رفتیو سهمت فراموشی شدمانده ام سهمم که خاموشی شدسوختم ساختنی ...

تو بهتر از من میدانستیچه توقع زیادی بود با من قدم زدنت زیر ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط