🎨کوچه نقاش ها داستان زندگی‌مردی است از مردستان سرزمین مان‌. ...

🎨بعد از ظهر، خورد و خسته تکیه دادم به شانه خاکی سیل بند. یک ...

🎨کوچه نقاش ها داستان زندگی‌مردی است از مردستان سرزمین مان‌. ...

🎨فردای آن روز صبح زود برگشتم منطقه بچه ها در اردوگاه کارون م...

🎨واقعاً دلم می لرزید. ناخودآگاه آیه «الا بذکر الله تطمئن الق...

🎨بعد از ظهر، خورد و خسته تکیه دادم به شانه خاکی سیل بند. یک ...

🎨با اصغر رفتیم سراغ رضا هوریا، دم خانه شان. رضا، پهلوان و قُ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط