دریای عشق(تکپارتی) قسمت چهارم
همه دور اکواریوم جمع شده بودنند+چی شده؟ از جمعیت رد شدمو رفتم توی ردیف اول. یکی از همکارام روی زمین بودو همه جاش زخمو زیلی بود +چه اتفاقی افتاده. یکی گفت*انگار میخواستن پری دریاییه رو بیهوش کنن اونو فرستادن توی اکواریوم ولی تا پاش رسید به اونجا پسره زخمو زیلیش کرد+چه وحشی. پسره رو بردن بیمارستانو کم کم دور اکواریوم خلوت شد. نگاه به پسره کردم یه پوزخند رو مخ رو لبش بود انگار میگفت هرکی با من در افتاد ور افتاد+یاااا تو میدونی چیکارش کردی اون بدبختو فک نکنم دیگه بتونه کار کنه. با نگاش بهم گفت به من چه تقصیر خودشه.+درسته کارت اشتباه بود ولی خدا خیرت بده.با تعجب نگام کرد+میدونی من زیاد از اون یارو خوشم نمیومد خیلی لاف میزد خیلی هم دختر باز بود.یه چند باری میخواست بیاد مخ منو بزنه که من محلش نداو اونم از حرصش اومد منو حرص بده اخرش خودش حرص خورد بعدشم از من پیش بقیه بد گفت. منم نمیتونستم بکشمش چون قتل به حساب میومد اما برای تو دفاع از خود بوده. به هر حال ممنون. داشت با چشمای باز منو نگاه میکرد انگار داشت میگفت بابا تو دیگه کی؟ +خب من کلی کار دارم باید برم بای بای. تا ظهر همه ی کارامو کردمو رفتم دفتر کیم که بهش بگم امروز زود تر میرم +میشه بیام تو ٪بیا +سلام ٪سلام دخترم کاری داشتی +کارام رو تموم کردم میشه یکم زود تر برم ٪ باشه ولی قبلش برو به پری دریاییه غذا بده +من؟ ٪اره تو +باشه ولی چی میخوره ٪خودت بفهم +باشه و از دفتر رفتم بیرون +مرتیکه چلغوز شیطونه میگه برم با زمین یکیش کنم خودت بفهم اخه من از کدوم گوری بفهمم این چی دوست داره. رفتمو کلی غذای ماهی جلبکو ماهی و اینا برداشتمو رفتم سمت اکواریوم.+بیا کارمونو سخت نکنیم من یکی یکی اینا رو برات میریزم هرکودومو دوس داشتی بخور. از هر کدوم یکم ریختم کف دستمو از نردبونه کنار اکواریوم رفتم بالا (اکواریومه خیلی بلنده برای همین برای این که به سطح اکواریوم برسند از نردبون استفاده میکنند) رفتم روی پله ی اخر اول جلبکا رو ریختم. رفت نزدیمشون یکم نگاشون کردو چهرشو کشید توی هم +باشه جلبک دوس نداری بریم سراغ بعدی. یکم غذای ماهی ریختم توی اکواریوم رفت نزدیکشون یکم بوشون کرد ادای استفراغ در اورد +ادا هم بلدی در بیاری چه جذاب پس اینم نه. دیگه حتما ماهی رو دوست داری. ماهی رو انداختم توی اب. حتی نزدیکشم نرفت با دمش شوتش کرد اون طرف اکواریوم +مثلا بهت گفتم سختش نکن. دیگه چی میتونم بهش بدم. بزار برم ببینم دیگه چی داریم. داشتم از نردبون مبرفتم پایین که پامو درست رو پله نردبون نزاشتمو افتادم توی اب. اونم انگار یکم اصبانی شده بود اومد طرفمو دورم چرخید. دستامو گذاشتم روی چشمامو فاتحمو خوندم
۴.۷k
۱۷ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.