فقط برای تو partآخر
_بریم...برو حاضرشو...
حاضر شدم و داشتم خودمو تو آینه نگاه میکردم که ته از پست بغلم کرد و دستشو نوازش وار کشید رو شکمم
_بابایی...مامانی و خیلی اذیت میکنیا....وروجک...
رفتیم پایین و دیدم فقط مانیا و جونگکوک کنار آتیش بودن که اونم مانیا رو پاهای جونگکوک نشسته بود و داشتن خیلی با عشق همو میبوسیدن....
جیمین و هانا هم اومدن ولی هیچی نگفتیم و بهشون نگاه کردیم....بعد از ۲۰ دقیقه که جدا شدن...فهمیدن ما اینجاییم...
_مانیا خانم....حداقل احترام برادر بزرگترتو داشته باش
:زنمه دوست دارم ببوسمش....
با این حرفش همگی گفتن اووووو...
×جیمین خان یاد بگیر...
@اوکی ولی وقتی رفتیم هتل کاری میکنم از حرفت پشیمون شی....
×نهههه نمیخواد یاد بگیری بابا....
@دیگه گفتی...
:مانیا من بچه میخوام....
٪چ..چییی؟
@منم همینطور
×نههه...
زوده....
@کجا زوده...تو از یونا بزرگتری یونا از تو کوچیکتره دو تا بچه داره....
+راست میگ
×مرض(ارووم)
:@ما بچه میخوایممم...
٪×نمیشعععع
@کوک پایه ای؟..
:پایه پایه...
+(میخنده)
اون شب هم تموم شد....
رفتیم تو هتل....
تو بغل تهیونگ بودم و گفتم....
+داستان عشقمون خیلی پیچیده بوداا...
_ولی خیلی شیرینه....
+(گریه میکنه)
_خوشگل من...گریه نکن...بخند...بخند؟
+(میخنده)
_قول بده فقط برای من بخندی...
+باشه....فقط برای تو...
(پایان)
خب بچه ها این فیک تموم شد
از تمام کسانی که حمایت کردند خیلییی ممنونمم
امیدوارم که دوستش داشته باشید.....
از فردا فیک کوک رو آپ میکنم♥️
حاضر شدم و داشتم خودمو تو آینه نگاه میکردم که ته از پست بغلم کرد و دستشو نوازش وار کشید رو شکمم
_بابایی...مامانی و خیلی اذیت میکنیا....وروجک...
رفتیم پایین و دیدم فقط مانیا و جونگکوک کنار آتیش بودن که اونم مانیا رو پاهای جونگکوک نشسته بود و داشتن خیلی با عشق همو میبوسیدن....
جیمین و هانا هم اومدن ولی هیچی نگفتیم و بهشون نگاه کردیم....بعد از ۲۰ دقیقه که جدا شدن...فهمیدن ما اینجاییم...
_مانیا خانم....حداقل احترام برادر بزرگترتو داشته باش
:زنمه دوست دارم ببوسمش....
با این حرفش همگی گفتن اووووو...
×جیمین خان یاد بگیر...
@اوکی ولی وقتی رفتیم هتل کاری میکنم از حرفت پشیمون شی....
×نهههه نمیخواد یاد بگیری بابا....
@دیگه گفتی...
:مانیا من بچه میخوام....
٪چ..چییی؟
@منم همینطور
×نههه...
زوده....
@کجا زوده...تو از یونا بزرگتری یونا از تو کوچیکتره دو تا بچه داره....
+راست میگ
×مرض(ارووم)
:@ما بچه میخوایممم...
٪×نمیشعععع
@کوک پایه ای؟..
:پایه پایه...
+(میخنده)
اون شب هم تموم شد....
رفتیم تو هتل....
تو بغل تهیونگ بودم و گفتم....
+داستان عشقمون خیلی پیچیده بوداا...
_ولی خیلی شیرینه....
+(گریه میکنه)
_خوشگل من...گریه نکن...بخند...بخند؟
+(میخنده)
_قول بده فقط برای من بخندی...
+باشه....فقط برای تو...
(پایان)
خب بچه ها این فیک تموم شد
از تمام کسانی که حمایت کردند خیلییی ممنونمم
امیدوارم که دوستش داشته باشید.....
از فردا فیک کوک رو آپ میکنم♥️
۹۱.۴k
۱۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.