گربه وحشی
گربه وحشی
پارت ۴
ویو ات...
جیمین منو رسوند خونه قبل هر کاری رفتم پیش اسنو. دیدم کنار تخت من سر جای همیشگیش خوابیده رفتم سرشو ناز کردم. دیگه ساعت ۵ شده بود آفتاب داشت بالا میومد لباسام رو عوض کردم یه دست لباس راحتی خواب پوشیدم رفتم تو تختم میخواستم یکم بخوابم...
.
ویو جیمین
ات رو رسوندم خونش خودمم اومدم خونه. رفتم تو اتاقم لباسام رو عوض کردم رفتم یکم آب خوردم خیلی خسته بودم واسه همین رفتم بخوابم...
.
ساعت ① بعد از ظهر
ویو ات
با صدای اسنو پاشدم دیدم ساعت ۱ ظهرهههههه چرا من الان بیدار شدممممم
ات خطاب به اسنو: حتما خیلی گشنه اته نه؟ الان برات غذا میارم. از تخت پریدم پایین و دویدم سمت آشپزخونه سریع برای اسنو شیر ریختم تو ظرف مخصوصش و بردم براش. وقتی که ظرف رو گذاشتم رفتم دستشویی کارای لازم رو انجام دادم یه دوش ۱۰ مینی گرفتم یه لباس پوشیدم و یه آرایش لایت کردم موهامم مدل دادم. منتظر شدم تا اسنو شیرشو بخوره. وقتی خورد یه لباسم تن اسنو کردم و قلادشو انداختم و رفتیم بیرون...
.
ویو جیمین
با صدای زنگ گوشیم از خواب پریدم. گوشیو برداشتم کوکی بود
جیمین: الو؟ سلام کوکیااااا
کوکی: سلام جیمینننن خوبیییییی
جیمین: امروز خیلی سرحالیا چی شده؟
کوکی: خیلییییی ذوق دارممممم چون امشب میخوام برم باررررررر توعم میای؟
جیمین: آره چرا که نه. ساعت چند؟
کوکی: ساعت ۸ اونجا باشیم یکیم با خودت بیار
جیمین: من کسیو ندارم
کوکی: من نمیدونم یکیو بیارررر خدافظظظظ
جیمین: قطع نک...(گوشیو قطع کرد) کثافتتتتتتتتت
جیمین: خب نمیدونم کیو ببرم
بعد از۲۰ دقیقه فکر کردن
ات رو ببرم؟
.
.
.
.
راستی لباس و آرایش و مدل مو لباس اسنو رو میذارم
شرطا: ۴ کامنت
پارت ۴
ویو ات...
جیمین منو رسوند خونه قبل هر کاری رفتم پیش اسنو. دیدم کنار تخت من سر جای همیشگیش خوابیده رفتم سرشو ناز کردم. دیگه ساعت ۵ شده بود آفتاب داشت بالا میومد لباسام رو عوض کردم یه دست لباس راحتی خواب پوشیدم رفتم تو تختم میخواستم یکم بخوابم...
.
ویو جیمین
ات رو رسوندم خونش خودمم اومدم خونه. رفتم تو اتاقم لباسام رو عوض کردم رفتم یکم آب خوردم خیلی خسته بودم واسه همین رفتم بخوابم...
.
ساعت ① بعد از ظهر
ویو ات
با صدای اسنو پاشدم دیدم ساعت ۱ ظهرهههههه چرا من الان بیدار شدممممم
ات خطاب به اسنو: حتما خیلی گشنه اته نه؟ الان برات غذا میارم. از تخت پریدم پایین و دویدم سمت آشپزخونه سریع برای اسنو شیر ریختم تو ظرف مخصوصش و بردم براش. وقتی که ظرف رو گذاشتم رفتم دستشویی کارای لازم رو انجام دادم یه دوش ۱۰ مینی گرفتم یه لباس پوشیدم و یه آرایش لایت کردم موهامم مدل دادم. منتظر شدم تا اسنو شیرشو بخوره. وقتی خورد یه لباسم تن اسنو کردم و قلادشو انداختم و رفتیم بیرون...
.
ویو جیمین
با صدای زنگ گوشیم از خواب پریدم. گوشیو برداشتم کوکی بود
جیمین: الو؟ سلام کوکیااااا
کوکی: سلام جیمینننن خوبیییییی
جیمین: امروز خیلی سرحالیا چی شده؟
کوکی: خیلییییی ذوق دارممممم چون امشب میخوام برم باررررررر توعم میای؟
جیمین: آره چرا که نه. ساعت چند؟
کوکی: ساعت ۸ اونجا باشیم یکیم با خودت بیار
جیمین: من کسیو ندارم
کوکی: من نمیدونم یکیو بیارررر خدافظظظظ
جیمین: قطع نک...(گوشیو قطع کرد) کثافتتتتتتتتت
جیمین: خب نمیدونم کیو ببرم
بعد از۲۰ دقیقه فکر کردن
ات رو ببرم؟
.
.
.
.
راستی لباس و آرایش و مدل مو لباس اسنو رو میذارم
شرطا: ۴ کامنت
۱۳.۳k
۲۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.