غیرتی من
غیرتی من
پارت19
دست شی یان رو گرفتم عجب عضله هایی داشت رفتیم توی یه طلا فروشی
مغازه دار:سلام
کوی:سلام
مغازه دار:بفرمایید
کوی:حلقه ازدواج میخوایم
حدوده بیستا حلقه گذاشت روی میز همشون خیلی مروارید داشتن داشتم میدیدمشون که یه لوزی رو دیدم
کوی:اینو میخوام
شی یان:خیلی سادس
کوی:همین خوبه برامون بزارید
شی یان:چند تا از گرون ترین ست های زنونه میارید
مغازه دار:البته
چند تا ست گذاشت شی یانم داشت با دقت نگاهشون میکردم
شی یان:این رو میخوام قیمتش چند؟
مغازه دار:1850000 دلار(حدود 112 میلیارد)
شی یان:همینو میخوام حلقه ها هم حساب کنید
همه چیز رو حساب کرد اومدیم بیرون
کوی:بریم؟
شی یان:مگه لباس گرفتی؟
کوی:نه
شی یان:بیا بریم یه چیزی خودم انتخاب کنم تو لباسای خیلی بازی میپوشی دوست ندارم
(نویسنده:اوووواا بچم غیرتی شده)
کوی:بپوشم چی میشه؟
شی یان:زن من میشی هرچی من تایید کنم میپوشی
کوی:ریدم
شی یان:بیا بریم توی این
وارد مغازه شدیم لباساش خوشگل بودن
شی یان:کوی اینو بپوش ببیم بهت میاد
رفتم پوشیدمش جلوش خیلی باز بود نصفی از سینم بیرون بود
شی یان میزنه به در
شی یان:پوشیدی؟
کوی:اره
درو باز کردم تا شی یان منو دید پشتشو کرد به من
شی یان:زود عوض کن الان برات لباس میارم
(شی یان)
با دیدن کوی قرمز شده بود رفتم براش دو تا پیراهن خوشگل ورداشتم دادم بهش دوتاشو پوشید بهش میومد خودشم راضی بود یکی از پیراهنا که خیلی خوشگل بود رو خریدم اومدیم
کوی:زود بریم خونه کار دارم
شی یان:باشه
سوار ماشین شدیم شب شده بود رفتم یه رستوران نگه داشتم
شی یان:برو پایین
کوی:لازم نیست منو ببر خونه
دیدم کوی دلشو گرفته
شی یان:حالت خوبه؟
کوی:.....
(استایل دوم حلقه هاشون)
(استایل سوم ستی که شی یان خرید)
(استایل چهار لباسی که شی یان برای کوی انتخاب کرد)
پارت19
دست شی یان رو گرفتم عجب عضله هایی داشت رفتیم توی یه طلا فروشی
مغازه دار:سلام
کوی:سلام
مغازه دار:بفرمایید
کوی:حلقه ازدواج میخوایم
حدوده بیستا حلقه گذاشت روی میز همشون خیلی مروارید داشتن داشتم میدیدمشون که یه لوزی رو دیدم
کوی:اینو میخوام
شی یان:خیلی سادس
کوی:همین خوبه برامون بزارید
شی یان:چند تا از گرون ترین ست های زنونه میارید
مغازه دار:البته
چند تا ست گذاشت شی یانم داشت با دقت نگاهشون میکردم
شی یان:این رو میخوام قیمتش چند؟
مغازه دار:1850000 دلار(حدود 112 میلیارد)
شی یان:همینو میخوام حلقه ها هم حساب کنید
همه چیز رو حساب کرد اومدیم بیرون
کوی:بریم؟
شی یان:مگه لباس گرفتی؟
کوی:نه
شی یان:بیا بریم یه چیزی خودم انتخاب کنم تو لباسای خیلی بازی میپوشی دوست ندارم
(نویسنده:اوووواا بچم غیرتی شده)
کوی:بپوشم چی میشه؟
شی یان:زن من میشی هرچی من تایید کنم میپوشی
کوی:ریدم
شی یان:بیا بریم توی این
وارد مغازه شدیم لباساش خوشگل بودن
شی یان:کوی اینو بپوش ببیم بهت میاد
رفتم پوشیدمش جلوش خیلی باز بود نصفی از سینم بیرون بود
شی یان میزنه به در
شی یان:پوشیدی؟
کوی:اره
درو باز کردم تا شی یان منو دید پشتشو کرد به من
شی یان:زود عوض کن الان برات لباس میارم
(شی یان)
با دیدن کوی قرمز شده بود رفتم براش دو تا پیراهن خوشگل ورداشتم دادم بهش دوتاشو پوشید بهش میومد خودشم راضی بود یکی از پیراهنا که خیلی خوشگل بود رو خریدم اومدیم
کوی:زود بریم خونه کار دارم
شی یان:باشه
سوار ماشین شدیم شب شده بود رفتم یه رستوران نگه داشتم
شی یان:برو پایین
کوی:لازم نیست منو ببر خونه
دیدم کوی دلشو گرفته
شی یان:حالت خوبه؟
کوی:.....
(استایل دوم حلقه هاشون)
(استایل سوم ستی که شی یان خرید)
(استایل چهار لباسی که شی یان برای کوی انتخاب کرد)
۵.۰k
۰۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.