مافیای خوش اخلاق (شاید اسمشو تغییر دادم)
معرفی فیک
آنیو(یعنی سلام) اسم من ا/ت۲۳ سالمه توی شهر سئول زندگی میکنم من یه مدلم که تو شرکت بابام کار میکنم وضیعت مالیمون عالیه طوریکه بعضی وقتا هم یک مقداری از پولامون رو به یتیم خونه ها اهدا میکنیم البته پدر اصلیه من نیست پدر خوندمه که واقعا از دستش خسته شدم درسته پول میاره اما دریغی از یکم احساسات که نگم براتون من و پدر خونم اصلا باهم کنار نمیایم اما با خواهر و برادرم جفت و جورم اونا هردوشون از من بزرگ ترن خواهرم آرو ۲۶ سالشه و برادرم جین ۳۰ سالشه برادرم هنوزم که هنوزه ازدواج نکره اما پدر خوندم میخواد خواهرم رو به زور با یه مایه دار که اسمش جیمینه ازدواج کنه میگن خیلی مهربونه اما ما نمیدونیم ولی پدرم میگه بخاطر پولش نه بخاطر سهام شرکتش می خواد آرو با اون یارو جیمین ازدواج کنه ادامش رو قراره که توی داستان بخونید😉
آنیو اسم من تهیونگ و ۲۷ سالمه من از پدرم منتفرم چون همیشه خلاف کار هایی که من میخوام رو انجام میده اما بعضی وقتا حتی اگه خلاف کاری رو که بخوام انجام بده بازم عاشقشم نمیدونم دیگه حس پدر و پسری دیگه این روزا یه دختری مدل شرکت باباشه باباش اکثر توی قمار خونس شاید بتونم روی دخترش شرط بندی کنم راستی یادم رفت که شغلمو بگم من یه مافیام که نه تنها کل سئول بلکه کل کره ازش میترسه من توی سئول زندگی میکنم ولی جدیدا بابام قراره بره آمریکا و من تنها با دوستام و برادر کوچیکترم جونگ کوک میمونم جونگ کوک ۲۵ سالشه پدرم اون رو وقتی خانوادش توی جنگل تصادف کردن پیداش کرده و از ۳ سالگی اونو پیش خودش نگه میداره ادامش رو توی داستان میفهمید
ادامه بدم یا نه؟
آنیو(یعنی سلام) اسم من ا/ت۲۳ سالمه توی شهر سئول زندگی میکنم من یه مدلم که تو شرکت بابام کار میکنم وضیعت مالیمون عالیه طوریکه بعضی وقتا هم یک مقداری از پولامون رو به یتیم خونه ها اهدا میکنیم البته پدر اصلیه من نیست پدر خوندمه که واقعا از دستش خسته شدم درسته پول میاره اما دریغی از یکم احساسات که نگم براتون من و پدر خونم اصلا باهم کنار نمیایم اما با خواهر و برادرم جفت و جورم اونا هردوشون از من بزرگ ترن خواهرم آرو ۲۶ سالشه و برادرم جین ۳۰ سالشه برادرم هنوزم که هنوزه ازدواج نکره اما پدر خوندم میخواد خواهرم رو به زور با یه مایه دار که اسمش جیمینه ازدواج کنه میگن خیلی مهربونه اما ما نمیدونیم ولی پدرم میگه بخاطر پولش نه بخاطر سهام شرکتش می خواد آرو با اون یارو جیمین ازدواج کنه ادامش رو قراره که توی داستان بخونید😉
آنیو اسم من تهیونگ و ۲۷ سالمه من از پدرم منتفرم چون همیشه خلاف کار هایی که من میخوام رو انجام میده اما بعضی وقتا حتی اگه خلاف کاری رو که بخوام انجام بده بازم عاشقشم نمیدونم دیگه حس پدر و پسری دیگه این روزا یه دختری مدل شرکت باباشه باباش اکثر توی قمار خونس شاید بتونم روی دخترش شرط بندی کنم راستی یادم رفت که شغلمو بگم من یه مافیام که نه تنها کل سئول بلکه کل کره ازش میترسه من توی سئول زندگی میکنم ولی جدیدا بابام قراره بره آمریکا و من تنها با دوستام و برادر کوچیکترم جونگ کوک میمونم جونگ کوک ۲۵ سالشه پدرم اون رو وقتی خانوادش توی جنگل تصادف کردن پیداش کرده و از ۳ سالگی اونو پیش خودش نگه میداره ادامش رو توی داستان میفهمید
ادامه بدم یا نه؟
۷.۳k
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.