part 3
part 3
*ا.ت با فیص سرخ میاد تو اتاق*
سنجو: ببخشید ما باید بریم..
*سنجو دست ایروما و ا.ت رو گرفت*
سنجو: بیاین بریم کافه..*👍🏻😳*
ایروما: یعنی من دهنتو_
سنجو: خفه شووو..
*ویو سانزو اینا*
سانزو:چرا دنبالم من راه افتادین*عیجون*
ران:خودت چرا داری دنبال اونا میری؟
ریندو:چون خواهرت اونجاست فکر کردی میتونی خودت تنها برای نه؟؟💢
ریندو تو ذهنش:خواهرت مال خودمه*یاح یاح*
سانزو تو ذهنش: ا.ت بیبی خودمه*جونن*
ران در ذهن: ایروما رو مال خودم میکنم*عی واییییی😂*
*ا.ت، سنجو، ایروما میرسن کافه*
و باهم حرف میزنن..
*سانزو ، ران ، ریندو هم رفتم روی یه میز نزدیک به ما نشستن و ما نفهمیدیم🌚*
*کمی بعدددد*
ا.ت و سنجو و ایروما..از کافه میرن بیرون
*ویو ا.ت*
تو کوچه بودیم..یکم تاریک بود..یهو سایهی ۴ تا مرد رو دیدم..که اومدن و میخواستن مارو اذیت کنن..مرد ۱ خواست سنجورو بزنه..که سنجو خواست جلوشو بگیره..و..
ریندو: شما فرار کنید اینا با ما..*جونزززز*
و یسانزو با ران و ریندو میزنه دهن همرو سرویس میکنههه*😂*
*ویو ا.ت*
باهم داشتیم از اونجا میرفتیم..خیلی نگران سانزو عم..اگه چیزیش بشه؟..نه مطمئنم چیزیش نمیشه..*که یهو پام گیر کرد و افتادم*
ا.ت: آخخخ
سنجو:خوبیی؟
ا.ت:م..مرسی خو..خوبم
*ا.ت پا میشه*
و به راهشون ادامه میدن..
*ا.ت رو بردیم خونشون..*
سنجو ایرومارو برد خونشون..
سانزو خیلی نگران ا.ت بود
کلی سر سنجو داد زد که چرا مواظب ا.ت نبود..*🥺*
*بعد سنجو به ا.ت زنگ زد*
و..پایان پارت ۳._.💅🏻💗
ادامه دارد 🫶🫶💗💗
*ا.ت با فیص سرخ میاد تو اتاق*
سنجو: ببخشید ما باید بریم..
*سنجو دست ایروما و ا.ت رو گرفت*
سنجو: بیاین بریم کافه..*👍🏻😳*
ایروما: یعنی من دهنتو_
سنجو: خفه شووو..
*ویو سانزو اینا*
سانزو:چرا دنبالم من راه افتادین*عیجون*
ران:خودت چرا داری دنبال اونا میری؟
ریندو:چون خواهرت اونجاست فکر کردی میتونی خودت تنها برای نه؟؟💢
ریندو تو ذهنش:خواهرت مال خودمه*یاح یاح*
سانزو تو ذهنش: ا.ت بیبی خودمه*جونن*
ران در ذهن: ایروما رو مال خودم میکنم*عی واییییی😂*
*ا.ت، سنجو، ایروما میرسن کافه*
و باهم حرف میزنن..
*سانزو ، ران ، ریندو هم رفتم روی یه میز نزدیک به ما نشستن و ما نفهمیدیم🌚*
*کمی بعدددد*
ا.ت و سنجو و ایروما..از کافه میرن بیرون
*ویو ا.ت*
تو کوچه بودیم..یکم تاریک بود..یهو سایهی ۴ تا مرد رو دیدم..که اومدن و میخواستن مارو اذیت کنن..مرد ۱ خواست سنجورو بزنه..که سنجو خواست جلوشو بگیره..و..
ریندو: شما فرار کنید اینا با ما..*جونزززز*
و یسانزو با ران و ریندو میزنه دهن همرو سرویس میکنههه*😂*
*ویو ا.ت*
باهم داشتیم از اونجا میرفتیم..خیلی نگران سانزو عم..اگه چیزیش بشه؟..نه مطمئنم چیزیش نمیشه..*که یهو پام گیر کرد و افتادم*
ا.ت: آخخخ
سنجو:خوبیی؟
ا.ت:م..مرسی خو..خوبم
*ا.ت پا میشه*
و به راهشون ادامه میدن..
*ا.ت رو بردیم خونشون..*
سنجو ایرومارو برد خونشون..
سانزو خیلی نگران ا.ت بود
کلی سر سنجو داد زد که چرا مواظب ا.ت نبود..*🥺*
*بعد سنجو به ا.ت زنگ زد*
و..پایان پارت ۳._.💅🏻💗
ادامه دارد 🫶🫶💗💗
۱۴.۴k
۳۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.