عشقه دردسرساز p⁴⁵
عشقه دردسرساز p⁴⁵
چن.
کمی ترسیده بودم یوسانگ یجورایی دشمنم حساب میشد و من در واقع به خاطر اون اومدم ججو رفتم به آدرسی که داده بود تو ماشین نشسته بودم و با خودم فکر میکردم اگه بلایی سرم بیاره چی؟ باید چیکار کنم؟ همینجوری برم تو؟ یهو یه فکری به ذهنم رسید زنگ زدم به فلیکس @بله هیونگ چن: فلیکس خوب گوش کن ببین چی میگم من الان یجاییم که شاید جونم در خطر باشه من تلفن رو قطع نمیکنم و تو اگه دیدی میخواد بلایی سرم بیاره به پلیس زنگ بزن باشه؟ @ باشه ولی الان شما کجایین؟ چن: نیاز نیس بدونی من دیگه دارم میرم تو هم ساکت باش تا صداتو نشنوه و بعد گوشی رو گذاشتم جیبم و زنگ خونه رو زدم
فلیکس.
استرس گرفتم و گوشی رو گذاشتم رو میز و سریع رفتم تا بقیه رو صدا بزنم @هان کجایی؟ هان: چیشده؟ @ هیونگ چان: چن سونبه؟ چیزی شده؟ @ هیونگ گفت یجایی که شاید جونش در خطر باشه گفت اگه بلایی سرش اومد زنگ بزنم پلیس الانم بریم اتاق ولی ساکت با هم رفتیم اتاق و نشستیم رو تخت
#فیک استری کیدز
#فیک اسکیز
چن.
کمی ترسیده بودم یوسانگ یجورایی دشمنم حساب میشد و من در واقع به خاطر اون اومدم ججو رفتم به آدرسی که داده بود تو ماشین نشسته بودم و با خودم فکر میکردم اگه بلایی سرم بیاره چی؟ باید چیکار کنم؟ همینجوری برم تو؟ یهو یه فکری به ذهنم رسید زنگ زدم به فلیکس @بله هیونگ چن: فلیکس خوب گوش کن ببین چی میگم من الان یجاییم که شاید جونم در خطر باشه من تلفن رو قطع نمیکنم و تو اگه دیدی میخواد بلایی سرم بیاره به پلیس زنگ بزن باشه؟ @ باشه ولی الان شما کجایین؟ چن: نیاز نیس بدونی من دیگه دارم میرم تو هم ساکت باش تا صداتو نشنوه و بعد گوشی رو گذاشتم جیبم و زنگ خونه رو زدم
فلیکس.
استرس گرفتم و گوشی رو گذاشتم رو میز و سریع رفتم تا بقیه رو صدا بزنم @هان کجایی؟ هان: چیشده؟ @ هیونگ چان: چن سونبه؟ چیزی شده؟ @ هیونگ گفت یجایی که شاید جونش در خطر باشه گفت اگه بلایی سرش اومد زنگ بزنم پلیس الانم بریم اتاق ولی ساکت با هم رفتیم اتاق و نشستیم رو تخت
#فیک استری کیدز
#فیک اسکیز
۵.۴k
۰۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.