رمان(عشق)پارت۵۱
عمر:چی شده عوضی...چی میخوای......چته؟. فرید:هیچی....فقط خواستم بگم اگه دنبال زنت میکردی...اون پیش منه....البته که اگه بخوای میتونی ببینیش. عمر:چیییییی......عوضی تو با زن من چیکار داری ببین اگه یه تار مو از سر عشقم کم بشه.....قسم میخورم.....قسم میخورم که میکشمت کثافت.......زنم کجاست باهاش چیکار کردی؟. فرید:آروم باش عمر جون.......اگه میخوای دوباره سوسن جونت رو ببینی برات یه لوکیشن میفرستم البته اگه به کسی بگی سوسن رو میکشم فهمیدی؟. عمر:باشه فقط خواهش میکنم کاری با سوسن نداشته باش منتظر لوکیشن هستم. فرید:پس داری آدم میشی باشه پس برات لوکیشن رو میفرستم. «۲ ساعت بعد». فرید: سلام عمر جون بالاخره با پای خودت اومدی تو تله. عمر:سوسن کجاست.......هان جواب بده سوسن کجاست عوضی.........با سوسن چیکار کردی هان؟. فرید:باشه....باشه آروم باش.....مورات سریع.......خیلی خب عمر جون لحظه مرگت رو میتونی با عشقت سپری کنی. عمر:منظورت چیه عوضی.........چرت نگو میخوای چیکار کنی؟.........ببین سوسن حاملست نباید استرس داشته باشه لطفا کار احمقانه ای نکن. مورات:بفرمایید آقا دختره رو آوردم. سوسن(باگریه):عمر خواهش میکنم فرار کن فرید داره بازیکن میده میخواد تو رو بکشه لطفا برو😭😭😭😭😭😭😭. عمر:یعنی چی برو من جایی نمیرم تا تورو از اینجا مبرم جایی نمیرم......ببین فرید تمومش کن وگرنه بد میبینی. فرید:.................
۷.۵k
۱۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.