پارت 23
ویو هلن
رفتیم تو که دوباره حس کردم یکی داره بغلم میکنه از کوک پرسیدم: کسی پشتمه؟
کوک: نه چطور؟
یکی کنار گوشم خیلی اروم گفت: اون نمیتونه منو ببینه نمیتونه نجاتت بده من ببخشه تورو میگیرم
که احساس سبکی کردم رفتم کنار کوک و ماجرای جیم رو تعریف کردم گفتم امریکاییه و سال اول که تومد کره از بیماری قلبی انگار مرده
هلن:... ولی دون هنوز انگار زندس خیلی بزرگ تر شده ترس ناک شده فکر کنم مافیا شده من واقعا میترسم کل روز حس میردم پیشمه حتی وقتی خودش نیست صدای جدید حس های خودش هست مثل این میمونه که هست ولی نیست نمیدونم چرا و چطوری ولی خودشه لطفا نگو که فکر میکنی روانی شدم
کوک: باور میکنم ولی تا من هستم قرار نیست چیزی بشه فهمیدی؟ بیا بغلم من همشه مواظبتم
هلن: میگم... کوک
کوک: جان کوک
هلن: توی خوابی که دیدم بهم گفتی به شدت عاشقمی فقط خواستم بدونم راسته؟
کوک: یه جورایی.... عوفففففف روش کن اصلا
هلن: حالا فهمیدم چرا روم غیرت داشتی
کوک: من که نمیتونم باهات باشم
هلن: بخاطر ته؟
کوک: تا وقتی کوک عشقش دفن بشه و تو هم یه ذره به من علاقه پیدا کنی کمپانی رو راضی میکنم
هلن: نمیتونم بگم به عنوان عشقم دوست دارم ولی میتونم به عنوان رفیق بگم... دوستت دارم
همو بغل کردیم که کوک اومد جلو انگار انتظار بوسه داشت انگشت الانمو روی لبش گذاشتم
هلن: هی هی قبل از تو رابطه رفتن بوسه ای در کار نیست
کوک: میشه وقتی رل زدیم رابطه جنسی داشته باشیم؟
هلن: نه
کوک: چرا؟
هلن: شب عروسی باکره نباشم؟
کوک: نه(لبخند ضایع)
هلن: ول کنا ننمون اینا دست مال خونی ازمون میخوان چی میگی
کوک: دست مال خونی؟ از کجا باید خون بیاد؟
هلن: وقتی باکره گیمو گرفتی یه دست مال باید زیرم باشه خون باکره گیم روی اون میریزه
کوک: یعنی یه چیز پرده ماننده
که از گوشته و من قراره محکم پارش کنم؟
هلن: متاسفانه بله
کوک: ای جیغی بکشی که...
هلن: بسه بجای این حرفا یه کاری کن عاشقت شم
کوک: من انقدر جیگرم که نگو... همین الان لباسمو درارم عاشقم میشی
هلن: منم همین طور
کوک: همین امشب خونتو میریزما
هلن: حالا یه چیزی زر زدم
کوک: نباید میزدی
هلن: خدایا به خدا ده ساله دارم برای اینا تقاضا شفا میکنم یه نگاه به بندت نمیکنی
کوک: خدایا به خدا!؟.... اصلا ولش یک بار برای همیشه یاد بگیر 9 سال
(بعدی شرت داره بالای 10 لایک نمیشت من بزارم بخونین بعد ول کنید برید
رفتیم تو که دوباره حس کردم یکی داره بغلم میکنه از کوک پرسیدم: کسی پشتمه؟
کوک: نه چطور؟
یکی کنار گوشم خیلی اروم گفت: اون نمیتونه منو ببینه نمیتونه نجاتت بده من ببخشه تورو میگیرم
که احساس سبکی کردم رفتم کنار کوک و ماجرای جیم رو تعریف کردم گفتم امریکاییه و سال اول که تومد کره از بیماری قلبی انگار مرده
هلن:... ولی دون هنوز انگار زندس خیلی بزرگ تر شده ترس ناک شده فکر کنم مافیا شده من واقعا میترسم کل روز حس میردم پیشمه حتی وقتی خودش نیست صدای جدید حس های خودش هست مثل این میمونه که هست ولی نیست نمیدونم چرا و چطوری ولی خودشه لطفا نگو که فکر میکنی روانی شدم
کوک: باور میکنم ولی تا من هستم قرار نیست چیزی بشه فهمیدی؟ بیا بغلم من همشه مواظبتم
هلن: میگم... کوک
کوک: جان کوک
هلن: توی خوابی که دیدم بهم گفتی به شدت عاشقمی فقط خواستم بدونم راسته؟
کوک: یه جورایی.... عوفففففف روش کن اصلا
هلن: حالا فهمیدم چرا روم غیرت داشتی
کوک: من که نمیتونم باهات باشم
هلن: بخاطر ته؟
کوک: تا وقتی کوک عشقش دفن بشه و تو هم یه ذره به من علاقه پیدا کنی کمپانی رو راضی میکنم
هلن: نمیتونم بگم به عنوان عشقم دوست دارم ولی میتونم به عنوان رفیق بگم... دوستت دارم
همو بغل کردیم که کوک اومد جلو انگار انتظار بوسه داشت انگشت الانمو روی لبش گذاشتم
هلن: هی هی قبل از تو رابطه رفتن بوسه ای در کار نیست
کوک: میشه وقتی رل زدیم رابطه جنسی داشته باشیم؟
هلن: نه
کوک: چرا؟
هلن: شب عروسی باکره نباشم؟
کوک: نه(لبخند ضایع)
هلن: ول کنا ننمون اینا دست مال خونی ازمون میخوان چی میگی
کوک: دست مال خونی؟ از کجا باید خون بیاد؟
هلن: وقتی باکره گیمو گرفتی یه دست مال باید زیرم باشه خون باکره گیم روی اون میریزه
کوک: یعنی یه چیز پرده ماننده
که از گوشته و من قراره محکم پارش کنم؟
هلن: متاسفانه بله
کوک: ای جیغی بکشی که...
هلن: بسه بجای این حرفا یه کاری کن عاشقت شم
کوک: من انقدر جیگرم که نگو... همین الان لباسمو درارم عاشقم میشی
هلن: منم همین طور
کوک: همین امشب خونتو میریزما
هلن: حالا یه چیزی زر زدم
کوک: نباید میزدی
هلن: خدایا به خدا ده ساله دارم برای اینا تقاضا شفا میکنم یه نگاه به بندت نمیکنی
کوک: خدایا به خدا!؟.... اصلا ولش یک بار برای همیشه یاد بگیر 9 سال
(بعدی شرت داره بالای 10 لایک نمیشت من بزارم بخونین بعد ول کنید برید
۴.۱k
۰۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.