اخرین نفر
اخرین نفر
پارت۹
ادمین ویو:
صحنه ای دید که نباید می دید جلوی چشماشو گرفت و به اون دوتا خندید
نیکی:به به اول کاری؟ تازه مرحلهی اوله نه؟
و تندی جونگشو رو از زیر بغلش گرفت و کشید بیرون و درو بست مدیر شتاب زده اومد و گفت
مدیر:هوف خدا چیزی که نشد
نیکی:هوم نه اقا مدیر
مدیر:اون که اصن شیطونو درس می ده
و مدیر اون رو کشون کشون برد و نیکی شروع کرد به خندیدن به چند لحظه پیش که یهو در باز شد و داینا و جیمین اومدن بیرون نیکی سریع دویید و رف تا صورت قرمزشو نبینن
شوگا هم انگار از رل زدن جیمین خوشحال بود و ککش نمیگزید حسابی به جیمین راه نمایی می داد
جیمین:واسا ببینم اون دوست دختر داری؟!
شوگا:نه ولی در اینده خواهم داشت
جیمین چشماش برق زد
جیمین:کی حالا؟!
شوگا:تصمیم نگرفتم
نیک: تو باعث شدی جونگشو اخراج شده دختره...
نیکی به شدت ترسیده بود و می لرزید تا حالا تا اون موقع این حس ترسو تجربه نکرده بود گوشه ی لبش پاره بود و دستش با چاقو بریده شده بود پاش که زخم بزرگی روش بود سست شده بود و دستشو به نرده ی پشت حیاط گرفته بود و می ترسید اون چاقو هنوز تو دستاش نیک دوست صمیمی جونگشو بود اهی گشید و روی زمین افتاد خون پاش روی زمین هم ریخت پسر چاقو رو بلند کرد و...
پارت۹
ادمین ویو:
صحنه ای دید که نباید می دید جلوی چشماشو گرفت و به اون دوتا خندید
نیکی:به به اول کاری؟ تازه مرحلهی اوله نه؟
و تندی جونگشو رو از زیر بغلش گرفت و کشید بیرون و درو بست مدیر شتاب زده اومد و گفت
مدیر:هوف خدا چیزی که نشد
نیکی:هوم نه اقا مدیر
مدیر:اون که اصن شیطونو درس می ده
و مدیر اون رو کشون کشون برد و نیکی شروع کرد به خندیدن به چند لحظه پیش که یهو در باز شد و داینا و جیمین اومدن بیرون نیکی سریع دویید و رف تا صورت قرمزشو نبینن
شوگا هم انگار از رل زدن جیمین خوشحال بود و ککش نمیگزید حسابی به جیمین راه نمایی می داد
جیمین:واسا ببینم اون دوست دختر داری؟!
شوگا:نه ولی در اینده خواهم داشت
جیمین چشماش برق زد
جیمین:کی حالا؟!
شوگا:تصمیم نگرفتم
نیک: تو باعث شدی جونگشو اخراج شده دختره...
نیکی به شدت ترسیده بود و می لرزید تا حالا تا اون موقع این حس ترسو تجربه نکرده بود گوشه ی لبش پاره بود و دستش با چاقو بریده شده بود پاش که زخم بزرگی روش بود سست شده بود و دستشو به نرده ی پشت حیاط گرفته بود و می ترسید اون چاقو هنوز تو دستاش نیک دوست صمیمی جونگشو بود اهی گشید و روی زمین افتاد خون پاش روی زمین هم ریخت پسر چاقو رو بلند کرد و...
۲.۴k
۱۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.