🐳 زندگینامه حضرت یونس
🐳 #زندگینامه_حضرت_یونس
پیامبری در شکم ماهی 🐳
زندگینامه حضرت یونس از جمله ماجراهای شنیدنی قرآن است.
💠 والدین حضرت یونس
" یـونـس " در یونانی به معنای " کبـوتـر " است.
نام مادر او « تنجیس » بود و پدرش « متی » نام داشت که از عالمان و زاهدان وارسته و شاکر عصر خود بود؛
به همین جهت خداوند به حضرت داوود (ع) وحی کرد که همسایه تو در بهشت، «متی» پدر یونس (ع) است.
داود (ع) و سلیمان به زیارت او رفتند و او را ستودند. به گفته بعضی، او از ناحیه پدر از نوادههای حضرت هود (ع) و از ناحیه مادر از بنی اسرائیل بود.
ابن بابویه گفته است: حضرت یونس (علیهالسلام) را برای آن یونس (علیهالسلام) گفتهاند،
چون بر قومش غضب کرد و از میان ایشان بیرون رفت، به پروردگار خود انس گرفت، و چون به سوی قوم برگشت مونس ایشان گردید.
💠 آغـاز نبـوت حـضـرت یـونـس
#حضرت_یونس حدودا 30 ساله بود که حدود 825 سال قبل از میلاد (4728 سال بعد از هبوط آدم) بعد از حضرت «یسع» در شهر نینوا در کشور عراق به پیامبری برگزیده شد.
حضرت یونس (ع) از پیامبران بنی اسرائیل بود که بعد از حضرت سلیمان ظهور کرد و بعضی او را از نوادگان حضرت ابراهیم (ع) دانستهاند.
شهر نینوا در منطقه موصل (در عراق کنونی) پایتخت دولت آشوریان به شمار میرفت، این دولت قدرت و استیلای خود را بر بیشتر کشورهای اسیا گسترش داد.
نینوا در آن دوران، از غنیترین و بزرگترین شهرهای مشرق زمین محسوب میگشت و دارای جمعیتی بیش از صد هزار نفر بود.
فراونی نعمت و ثروت بی حد و حصر، مردم آن سامان را به وسیله انجام کارهای ناروا و گناهانشان به ورطه گمراهی کشاند، از طرفی مردم نینوا بت پرست بوده و به خدای متعال ایمان نمیآوردند.
خداوند حضرت یونس (علیهالسلام) را به سوی آنان فرستاد. یونس نبی (ع) آنها را به ایمان به خدا و توبه و بازگشت از گناهانشان دعوت میفرمود ، ولی آنان بر انجام کارهای خود پافشاری کرده و دعوت وی را نمیپذیرفتند،
او سالها در راه ارشاد مردم آن منطقه که بیش از یکصد هزار نفر بود کوشید چنان که در آیه 147 سوره صافات آمده:
«و یونس را به سوی جمعیت یکصد هزار نفری یا بیشتر فرستادیم.»
ولی مردم آن منطقه او را تکذیب می کردند و به او تهمت می زدند و او را یاوه گو می خواندند.
با این حال حضرت یونس (ع) به ماموریتش ادامه داد و همچنان به هدایت آن ها امیدوار بود.
سی و سه سال از آغاز دعوتش گذشته بود اما در تاریخ آمده که در طی این مدت فقط دو نفر به او ایمان آوردند؛
یکی از آن دو نفر دوست قدیمی حضرت یونس (ع) و از دانشمندان و خاندان علم و نبوت به نام «روبیل» بود و دیگری، عابد و زاهدی به نام «تنوخا» بود که از علم بهرهای نداشت.
کار روبیل دامداری بود، ولی تنوخا هیزم کن بود، و از این راه هزینه زندگی خود را تأمین میکرد.
بقیه مردم شهر نه تنها هیچ عکس العملی نسبت به دعوت او نشان ندادند بلکه در صدد قتل و آزار او نیز بر آمدند.
💠 نـفـریـن حـضـرت یـونـس
زمانی که حضرت یونس (ع) دید مردم نینوا ارشاد نمی شوند، و آنها همچنان بر بیایمانی خود پافشاری می کنند، کاسه صبرش لبریز شد
و مردمانش را نفرین کرد و از خدا خواست تا برای آنان عذاب نازل کند.
حضرت یونس (ع) به خدا عرض کرد:
« خدایا! من 30 ساله بودم که مرا به سوی قوم برای هدایتشان فرستادی، آنها را دعوت به توحید کردم و از عذاب تو ترساندم و مدت 33 سال به دعوت و مبارزات خود ادامه دادم،
ولی آنها مرا تکذیب کردند و به من ایمان نیارودند،
رسالت مرا تحقیر نمودند و به من اهانت ها کردند.
به من هشدار دادند و ترس آن دارم که مرا بکشند، عذابت را بر آنها فرو فرست،
زیرا آنها قومی هستند که ایمان نمیآورند. »
خدای متعال به یونس نبی (ع) خبر داد که:
«عذابم را روز چهارشنبه در نیمه ماه شوال بعد از طلوع خورشید بر آنها میفرستم و این موضوع را به آنها اعلام کن.»
یونس نبی (ع) خوشحال شد و از عاقبت کار نهراسید و نزد تنوخا (عابد) رفت و ماجرای عذاب و وقت آن را به او خبر داد. سپس گفت:
«برویم این ماجرا را به مردم خبر دهیم.»
عابد که از دست آنها به ستوه آمده بود، گفت:
« آنها را رها کن که ناگهان عذاب سخت الهی به سراغشان آید.»
یونس (ع) گفت:
«به جاست که نزد روبیل (عالم) برویم و در این مورد با او مشورت کنیم، زیرا او مردی حکیم از خاندان نبوت است.»
آنها نزد روبیل آمدند و ماجرا را گفتند. روبیل از یونس (ع) خواست به سوی خدا بازگردد و از درگاه خداوند بخواهد که عذاب را از قوم به جای دیگر ببرد، زیرا خداوند از عذاب کردن آنها بینیاز و نسبت به بندگانش مهربان است.
ولی تنوخ
پیامبری در شکم ماهی 🐳
زندگینامه حضرت یونس از جمله ماجراهای شنیدنی قرآن است.
💠 والدین حضرت یونس
" یـونـس " در یونانی به معنای " کبـوتـر " است.
نام مادر او « تنجیس » بود و پدرش « متی » نام داشت که از عالمان و زاهدان وارسته و شاکر عصر خود بود؛
به همین جهت خداوند به حضرت داوود (ع) وحی کرد که همسایه تو در بهشت، «متی» پدر یونس (ع) است.
داود (ع) و سلیمان به زیارت او رفتند و او را ستودند. به گفته بعضی، او از ناحیه پدر از نوادههای حضرت هود (ع) و از ناحیه مادر از بنی اسرائیل بود.
ابن بابویه گفته است: حضرت یونس (علیهالسلام) را برای آن یونس (علیهالسلام) گفتهاند،
چون بر قومش غضب کرد و از میان ایشان بیرون رفت، به پروردگار خود انس گرفت، و چون به سوی قوم برگشت مونس ایشان گردید.
💠 آغـاز نبـوت حـضـرت یـونـس
#حضرت_یونس حدودا 30 ساله بود که حدود 825 سال قبل از میلاد (4728 سال بعد از هبوط آدم) بعد از حضرت «یسع» در شهر نینوا در کشور عراق به پیامبری برگزیده شد.
حضرت یونس (ع) از پیامبران بنی اسرائیل بود که بعد از حضرت سلیمان ظهور کرد و بعضی او را از نوادگان حضرت ابراهیم (ع) دانستهاند.
شهر نینوا در منطقه موصل (در عراق کنونی) پایتخت دولت آشوریان به شمار میرفت، این دولت قدرت و استیلای خود را بر بیشتر کشورهای اسیا گسترش داد.
نینوا در آن دوران، از غنیترین و بزرگترین شهرهای مشرق زمین محسوب میگشت و دارای جمعیتی بیش از صد هزار نفر بود.
فراونی نعمت و ثروت بی حد و حصر، مردم آن سامان را به وسیله انجام کارهای ناروا و گناهانشان به ورطه گمراهی کشاند، از طرفی مردم نینوا بت پرست بوده و به خدای متعال ایمان نمیآوردند.
خداوند حضرت یونس (علیهالسلام) را به سوی آنان فرستاد. یونس نبی (ع) آنها را به ایمان به خدا و توبه و بازگشت از گناهانشان دعوت میفرمود ، ولی آنان بر انجام کارهای خود پافشاری کرده و دعوت وی را نمیپذیرفتند،
او سالها در راه ارشاد مردم آن منطقه که بیش از یکصد هزار نفر بود کوشید چنان که در آیه 147 سوره صافات آمده:
«و یونس را به سوی جمعیت یکصد هزار نفری یا بیشتر فرستادیم.»
ولی مردم آن منطقه او را تکذیب می کردند و به او تهمت می زدند و او را یاوه گو می خواندند.
با این حال حضرت یونس (ع) به ماموریتش ادامه داد و همچنان به هدایت آن ها امیدوار بود.
سی و سه سال از آغاز دعوتش گذشته بود اما در تاریخ آمده که در طی این مدت فقط دو نفر به او ایمان آوردند؛
یکی از آن دو نفر دوست قدیمی حضرت یونس (ع) و از دانشمندان و خاندان علم و نبوت به نام «روبیل» بود و دیگری، عابد و زاهدی به نام «تنوخا» بود که از علم بهرهای نداشت.
کار روبیل دامداری بود، ولی تنوخا هیزم کن بود، و از این راه هزینه زندگی خود را تأمین میکرد.
بقیه مردم شهر نه تنها هیچ عکس العملی نسبت به دعوت او نشان ندادند بلکه در صدد قتل و آزار او نیز بر آمدند.
💠 نـفـریـن حـضـرت یـونـس
زمانی که حضرت یونس (ع) دید مردم نینوا ارشاد نمی شوند، و آنها همچنان بر بیایمانی خود پافشاری می کنند، کاسه صبرش لبریز شد
و مردمانش را نفرین کرد و از خدا خواست تا برای آنان عذاب نازل کند.
حضرت یونس (ع) به خدا عرض کرد:
« خدایا! من 30 ساله بودم که مرا به سوی قوم برای هدایتشان فرستادی، آنها را دعوت به توحید کردم و از عذاب تو ترساندم و مدت 33 سال به دعوت و مبارزات خود ادامه دادم،
ولی آنها مرا تکذیب کردند و به من ایمان نیارودند،
رسالت مرا تحقیر نمودند و به من اهانت ها کردند.
به من هشدار دادند و ترس آن دارم که مرا بکشند، عذابت را بر آنها فرو فرست،
زیرا آنها قومی هستند که ایمان نمیآورند. »
خدای متعال به یونس نبی (ع) خبر داد که:
«عذابم را روز چهارشنبه در نیمه ماه شوال بعد از طلوع خورشید بر آنها میفرستم و این موضوع را به آنها اعلام کن.»
یونس نبی (ع) خوشحال شد و از عاقبت کار نهراسید و نزد تنوخا (عابد) رفت و ماجرای عذاب و وقت آن را به او خبر داد. سپس گفت:
«برویم این ماجرا را به مردم خبر دهیم.»
عابد که از دست آنها به ستوه آمده بود، گفت:
« آنها را رها کن که ناگهان عذاب سخت الهی به سراغشان آید.»
یونس (ع) گفت:
«به جاست که نزد روبیل (عالم) برویم و در این مورد با او مشورت کنیم، زیرا او مردی حکیم از خاندان نبوت است.»
آنها نزد روبیل آمدند و ماجرا را گفتند. روبیل از یونس (ع) خواست به سوی خدا بازگردد و از درگاه خداوند بخواهد که عذاب را از قوم به جای دیگر ببرد، زیرا خداوند از عذاب کردن آنها بینیاز و نسبت به بندگانش مهربان است.
ولی تنوخ
۷.۶k
۲۰ آذر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.