𝐋𝐢𝐤𝐞 𝐚 𝐬𝐮𝐧𝐟𝐥𝐨𝐰𝐞𝐫
_آفتاب از پنجره به ملافه سفید میخورد و نور رو بدن نحیف دختر که تازه جون سالم از سرطان بدر برده بود منعکس میکرد موهاش تازه داشت یکم پرپشت میشد و رنگ به صورتش برمیگشت سخت نفس میکشید ولی کمی داشت بهتر میشد اون فقط یک درصد شانس زنده موندن داشت و همه ازش قطع امید کرده بودن به جز امیدش و فقط این پسر بود که همیشه امید داشت خورشیدش ترکش نمیکنه کنار دخترکش موند و امیدش بود دختر با وجود اینکه شیمی درمانی ضعیفش کرده بود از عمل سالم بیرون اومد چون فهمیده بود که جون هوسوک به جونش بسته س تلاش
کرد زنده بمونه چون با زنده بودنش هوپیش هم زنده میموند هیکل ورزیده پسر توی چهارچوب در پدیدار شد دخترک رو از خواب ناز بیرون آورد
هوسوک:بیدارشدی قربونت برم؟
ا.ت:صبح بخیر هوپی!
هوسوک:صبح بخیر فرشته من*بوسیدن موهاش*خوب خوابیدی؟
ا.ت:بعد مدتها تو خواب احساس خفگی نکردم هوپ!واقعا خوب خوابیدم!
هوسوک:خداروشکر عزیزم.دردنداری؟
ا.ت:یکم
هوسوک:خوب میشی گل من!یکم دیگه...
ا.ت:بنظرت میتونم راه برم؟
هوسوک:نمیخوای امروزم استراحت کنی؟میترسم بخیه هات باز بشن!
ا.ت:دلم میخواد راه برم...میترسم چاق بشم!
هوسوک:چاق بشی؟اوه خدایا...ا.ت تو هنوز به وزن قبل بیماریت هم برنگشتی...تنت نحیف شده قشنگ من!
ا.ت:پس میگی همینجا بشینم؟زخم بستر گرفتم!
هوسوک:آخه عزیزم ما هنوز سه روزه از بیمارستان اومدیم خونه...تو تازه دیروز به هوش اومدی!
ا.ت:باشه*ناراحت
هوسوک:دورت بگردم میدونی که بخاطر خودت میگم...اگه خدایی نکرده بخیه هات باز بشن چی؟
ا.ت:میدونم...
هوسوک:قول میدم وقتی بخیه هات جوش خوردن بریم دریا!اونجا میتونی کلی بدوئی
ا.ت:ممنون هوسوکا!
هوسوک:برای چی؟کمترین کاری که میتونم برات بکنم اینه که ببرمت جایی که دوست داری عروسک!
ا.ت:نه...برای همه چیز....این که وقتی فهمیدی مریضم ولم نکردی پیشم موندی بهم امید دادی تنهام نذاشتی!هوپ اگه تو نبودی من زنده نمیموندم!
هوسوک:کار اصلی رو تو کردی دارلینگ این تویی که زنده موندی این تویی که برای من موندی...دنیام بدون تو شبیه یه متروکه میشد ا.ت حتی فکر اینکه ممکن بود الان پیشم نباشی بغضیم میکنه منِ بدون تو؟...فکرنکنم همچین چیزی امکان پذیر باشه!
ا.ت:منم تورو خیلی دوست دارم هوپ!خیلی بیشتر از چیزی که فکر کنی
هوسوک:میدونی چرا خورشید صدات میزنم؟
ا.ت:نه..
هوسوک:یادته یه بار اول آشناییمون کادوی تولدم بهم دسته گل با آفتابگردون و ژیپسوفیلیا آبی دادی؟ازت پرسیدم چرا این گل رو انتخاب کردی و تو بهم گفتی گل آفتابگردون رو دوست داری و منو هم همینطور...اون روز فهمیدم من خیلی شبیه اون گُلم اون بدون آفتاب پژمرده میشه ومن بدون تو...تو خورشید منی ا.ت دنیام بدون تو تاریکه و من از تاریکی میترسم!بغلت همیشه چیزیه که از همه چیزای ناراحت کننده دنیا حفظم میکنه حتی اگه نابود بشم تو بغل تو آروم میگیرم اگه تیکه تیکه بشم عطرتنت سرهمم میکنه هرسری که لمسم میکنی آدم بهتریم تو فرشته زندگی منی ا.ت من حتی اگه میخواستم هم نمیتونستم تنهات بذارم
ا.ت:چطور انقد قشنگ حرف میزنی؟
هوسوک:مطمئن باش یه کلمه از دهن تو خیلی قشنگ تر از صدتا کتاب از دهن منه پریزاد
ا.ت:تنهام نذار باشه؟*بغلش میکنه
هوسوک:تنهات بذارم؟ما قراره یه عمر کنار هم بخندیم قراره اون دختر کوچولویی که آرزوش رو داشتی بزرگ کنیم من موهاتو میبافم پالتومو بهت میدم مراقبتم و تو نور زندگی منی من زنده نیستم ا.ت مگه اینکه عاشق تو باشم.*موهاش رو نواز میکنه
ا.ت:خیلی خوشحالم که دارمت امید من!
بچه ها من تیر خوردم شما ادامه بدین🥹
کرد زنده بمونه چون با زنده بودنش هوپیش هم زنده میموند هیکل ورزیده پسر توی چهارچوب در پدیدار شد دخترک رو از خواب ناز بیرون آورد
هوسوک:بیدارشدی قربونت برم؟
ا.ت:صبح بخیر هوپی!
هوسوک:صبح بخیر فرشته من*بوسیدن موهاش*خوب خوابیدی؟
ا.ت:بعد مدتها تو خواب احساس خفگی نکردم هوپ!واقعا خوب خوابیدم!
هوسوک:خداروشکر عزیزم.دردنداری؟
ا.ت:یکم
هوسوک:خوب میشی گل من!یکم دیگه...
ا.ت:بنظرت میتونم راه برم؟
هوسوک:نمیخوای امروزم استراحت کنی؟میترسم بخیه هات باز بشن!
ا.ت:دلم میخواد راه برم...میترسم چاق بشم!
هوسوک:چاق بشی؟اوه خدایا...ا.ت تو هنوز به وزن قبل بیماریت هم برنگشتی...تنت نحیف شده قشنگ من!
ا.ت:پس میگی همینجا بشینم؟زخم بستر گرفتم!
هوسوک:آخه عزیزم ما هنوز سه روزه از بیمارستان اومدیم خونه...تو تازه دیروز به هوش اومدی!
ا.ت:باشه*ناراحت
هوسوک:دورت بگردم میدونی که بخاطر خودت میگم...اگه خدایی نکرده بخیه هات باز بشن چی؟
ا.ت:میدونم...
هوسوک:قول میدم وقتی بخیه هات جوش خوردن بریم دریا!اونجا میتونی کلی بدوئی
ا.ت:ممنون هوسوکا!
هوسوک:برای چی؟کمترین کاری که میتونم برات بکنم اینه که ببرمت جایی که دوست داری عروسک!
ا.ت:نه...برای همه چیز....این که وقتی فهمیدی مریضم ولم نکردی پیشم موندی بهم امید دادی تنهام نذاشتی!هوپ اگه تو نبودی من زنده نمیموندم!
هوسوک:کار اصلی رو تو کردی دارلینگ این تویی که زنده موندی این تویی که برای من موندی...دنیام بدون تو شبیه یه متروکه میشد ا.ت حتی فکر اینکه ممکن بود الان پیشم نباشی بغضیم میکنه منِ بدون تو؟...فکرنکنم همچین چیزی امکان پذیر باشه!
ا.ت:منم تورو خیلی دوست دارم هوپ!خیلی بیشتر از چیزی که فکر کنی
هوسوک:میدونی چرا خورشید صدات میزنم؟
ا.ت:نه..
هوسوک:یادته یه بار اول آشناییمون کادوی تولدم بهم دسته گل با آفتابگردون و ژیپسوفیلیا آبی دادی؟ازت پرسیدم چرا این گل رو انتخاب کردی و تو بهم گفتی گل آفتابگردون رو دوست داری و منو هم همینطور...اون روز فهمیدم من خیلی شبیه اون گُلم اون بدون آفتاب پژمرده میشه ومن بدون تو...تو خورشید منی ا.ت دنیام بدون تو تاریکه و من از تاریکی میترسم!بغلت همیشه چیزیه که از همه چیزای ناراحت کننده دنیا حفظم میکنه حتی اگه نابود بشم تو بغل تو آروم میگیرم اگه تیکه تیکه بشم عطرتنت سرهمم میکنه هرسری که لمسم میکنی آدم بهتریم تو فرشته زندگی منی ا.ت من حتی اگه میخواستم هم نمیتونستم تنهات بذارم
ا.ت:چطور انقد قشنگ حرف میزنی؟
هوسوک:مطمئن باش یه کلمه از دهن تو خیلی قشنگ تر از صدتا کتاب از دهن منه پریزاد
ا.ت:تنهام نذار باشه؟*بغلش میکنه
هوسوک:تنهات بذارم؟ما قراره یه عمر کنار هم بخندیم قراره اون دختر کوچولویی که آرزوش رو داشتی بزرگ کنیم من موهاتو میبافم پالتومو بهت میدم مراقبتم و تو نور زندگی منی من زنده نیستم ا.ت مگه اینکه عاشق تو باشم.*موهاش رو نواز میکنه
ا.ت:خیلی خوشحالم که دارمت امید من!
بچه ها من تیر خوردم شما ادامه بدین🥹
۲.۷k
۰۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.