بدون هیچ فکری و در کسری از ثانیه صورتشو قاب کردم و صورتمو
بدون هیچ فکری و در کسری از ثانیه صورتشو قاب کردم و صورتمو نزدیکش کردم جلوی خودمو گرفتم، چرا باید اینکارو کنم؟ ازش فاصله گرفتم و دستامو تو جیب شلوارم کردم و به یجای دیگه خیره شدم
" از دید ا. ت"
بعد از اون حرکتش خشکم زد واقعا میخواست ببوستم ولی پشیمون شد یا میخواست واکنش من رو ببینه؟ یا شایدم میخواست با بوسه خفم کنه؟ آه ا ت زیادی فیلم میبینی، اینو چه این کارا؟
سعی کردم بدون اینکه بهش توجه کنم همینجوری قدم بزنم یکم که گذشت نوری رو دیدیم و لحظه ای بعد صدایی بلند شد شماها جانگ است و مین یونگی هستید؟ فهمیدم راهنمامون یونگ شینه بله بله ما اینجاییم از ماشین پیاده شد و به سمتمون اومد حالتون خوبه؟ زخمی نشدید
انه
باهم گفتیم و بهم نگاه کردیم، سریع نگاهمو ازش گرفتم
بدو اید وقت تلف نکنید برید تو ماشین
هر سه تامون رفتیم سمت ماشینی که مخصوص اینجور جاهاس و سوارش شدیم تمام راه به اون کار یونگی فکر میکردم وقاعه چه دلیلی داشت برای اینکارش؟ زیر چشمی به یونگی نگاه کردم کلاه هودیش رو روی سرش کشیده بود و به جلو خیره بود منم نگاهمو گرفتم و به جلو دادم بعد از تقریبا ۱۵ دقیقه رسیدیم پیاده شدم و از یونگشین تشکری کردم رفتم داخل هتل که یونگی هم پشت سرم اومد کلید رو از تو جیبم در اوردم و در رو باز کردم و رفتم تو در رو باز گذاشتم که یونگی اومد تو و در رو پشت سرش بست
از تو چمدونم لباس راحتی در آوردم و رفتم تو حموم تا عوضش کنم همون تو بمون تا منم لباسمو عوض کنم
هه به من چه میخواستی عوض کنی بعد از من بیا عوض کن
پیش خودم زیر لب زمزمه کردم والا چرا باید بخاطر اون این تو بمونم؟ لباسمو عوض کردم لباسایی رو که درآورده بودم انداخت تو سبدی که گوشه ی حموم بود و از حموم اومدم بیرون که با بالا تنه لخت یونگی مواجه شدم
یاااا مگه نگفتم همون تو بمون تا منم لباسمو عوض کنم؟
با چشمای متعجبم سریع پشتمو بهش کردم
" از دید ا. ت"
بعد از اون حرکتش خشکم زد واقعا میخواست ببوستم ولی پشیمون شد یا میخواست واکنش من رو ببینه؟ یا شایدم میخواست با بوسه خفم کنه؟ آه ا ت زیادی فیلم میبینی، اینو چه این کارا؟
سعی کردم بدون اینکه بهش توجه کنم همینجوری قدم بزنم یکم که گذشت نوری رو دیدیم و لحظه ای بعد صدایی بلند شد شماها جانگ است و مین یونگی هستید؟ فهمیدم راهنمامون یونگ شینه بله بله ما اینجاییم از ماشین پیاده شد و به سمتمون اومد حالتون خوبه؟ زخمی نشدید
انه
باهم گفتیم و بهم نگاه کردیم، سریع نگاهمو ازش گرفتم
بدو اید وقت تلف نکنید برید تو ماشین
هر سه تامون رفتیم سمت ماشینی که مخصوص اینجور جاهاس و سوارش شدیم تمام راه به اون کار یونگی فکر میکردم وقاعه چه دلیلی داشت برای اینکارش؟ زیر چشمی به یونگی نگاه کردم کلاه هودیش رو روی سرش کشیده بود و به جلو خیره بود منم نگاهمو گرفتم و به جلو دادم بعد از تقریبا ۱۵ دقیقه رسیدیم پیاده شدم و از یونگشین تشکری کردم رفتم داخل هتل که یونگی هم پشت سرم اومد کلید رو از تو جیبم در اوردم و در رو باز کردم و رفتم تو در رو باز گذاشتم که یونگی اومد تو و در رو پشت سرش بست
از تو چمدونم لباس راحتی در آوردم و رفتم تو حموم تا عوضش کنم همون تو بمون تا منم لباسمو عوض کنم
هه به من چه میخواستی عوض کنی بعد از من بیا عوض کن
پیش خودم زیر لب زمزمه کردم والا چرا باید بخاطر اون این تو بمونم؟ لباسمو عوض کردم لباسایی رو که درآورده بودم انداخت تو سبدی که گوشه ی حموم بود و از حموم اومدم بیرون که با بالا تنه لخت یونگی مواجه شدم
یاااا مگه نگفتم همون تو بمون تا منم لباسمو عوض کنم؟
با چشمای متعجبم سریع پشتمو بهش کردم
۱.۲k
۱۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.