لونا ویو
لونا ویو
سلام من لونا هستم همسر تهیونگ منو تهیونگ دو روزه که ازدواج کردیم الان هم میخوایم بریم ماه عسل کانادا
ته:آماده ای بیب
لونا:آره اومدم
رفتیم سوار ماشین شدیم بعد۴۰ دقیقه رسیدیم فرودگاه که اسم پروازمون رو صدا زدن
~مسافرین محترم پرواز ۴۵ لطفا سوار هواپیما شوید~
وقتی سوار شدیم من سرمو گذاشتم رو سینه تهیونگ و خوابم برد
بعد ۲ ساعت رسیدیم
در هتل
ته:بیب بریم بگردیم
لونا:بریم
ته و لونا داشتن قدم میزدن که لونا ی بستنی فروشی اونور خیابون دید
لونا:ته من بستنی میخوام
ته:خنده باشه من برم بخرم
تهیونگ بستی رو خرید و درحال قدم زدن بودن کهههه
کوک و همسرش رو دیدن
کوک:عه تهیونگ
ته:کوک اینجا چه میکنی
کوک:اومدیم تفریح شما تازه عروس داماد اینجا چه میکنین
ته:ماه عسل
لونا و همسر کوک همدیگر رو بقل کردن رو داشتن به کوک و ته گوش میدادن
کوک:خب دیگه خوش بگذره بیا بریم عشقم
همسر کوک:بریم
ته:چه خوب شد دیدمشون
لونا:دقیقا
و بعد یک هفته برگشتن به کره و صاحب ی دختر و پسر شدن به خوبی خوشی زندگی کردن
~پایان~
سلام من لونا هستم همسر تهیونگ منو تهیونگ دو روزه که ازدواج کردیم الان هم میخوایم بریم ماه عسل کانادا
ته:آماده ای بیب
لونا:آره اومدم
رفتیم سوار ماشین شدیم بعد۴۰ دقیقه رسیدیم فرودگاه که اسم پروازمون رو صدا زدن
~مسافرین محترم پرواز ۴۵ لطفا سوار هواپیما شوید~
وقتی سوار شدیم من سرمو گذاشتم رو سینه تهیونگ و خوابم برد
بعد ۲ ساعت رسیدیم
در هتل
ته:بیب بریم بگردیم
لونا:بریم
ته و لونا داشتن قدم میزدن که لونا ی بستنی فروشی اونور خیابون دید
لونا:ته من بستنی میخوام
ته:خنده باشه من برم بخرم
تهیونگ بستی رو خرید و درحال قدم زدن بودن کهههه
کوک و همسرش رو دیدن
کوک:عه تهیونگ
ته:کوک اینجا چه میکنی
کوک:اومدیم تفریح شما تازه عروس داماد اینجا چه میکنین
ته:ماه عسل
لونا و همسر کوک همدیگر رو بقل کردن رو داشتن به کوک و ته گوش میدادن
کوک:خب دیگه خوش بگذره بیا بریم عشقم
همسر کوک:بریم
ته:چه خوب شد دیدمشون
لونا:دقیقا
و بعد یک هفته برگشتن به کره و صاحب ی دختر و پسر شدن به خوبی خوشی زندگی کردن
~پایان~
۲.۷k
۰۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.