"پروانه خونی من"
"پروانه خونی من"
پارت 29
/چند روز بعد ویو کوک/
مادرم همچی رو برای پدرم تعریف کرد پدرمم گفت که میره با جونگ سو صحبت کنه اگر راضی نشد بزور ازش ا/ت رو میگیریم..
اما نگرانم که ا/ت خودش نیاد یا شایدم اصلا دوست نداره البته دلیلی نیست که نخواد بیاد اونجا داره اذیت میشه صدرصد قبول میکنه.
این چند روز اصلا نتونستم بخوابم فقط مشغول کارام بودم الانم دلم میخواد فقط بخوابم..
از شرکت اومدم بیرون و سوار ماشین شدم و به سمت خونه حرکت کردم داشتم رانندگی میکردم خوابم میومد اما چشام باز بود میتونستم خودمو تا خونه نگهدارم تا برسم اما نمیدونم چیشد که یدفعه فقط صدای دوتا چیزی که بهم برخورد کردند رو شنیدم و سیاهی...
ویو ا/ت
توی خونه نشسته بودم و داشتم تلوزیون میدیدم که یدفعه ی بادیگارد که سرو صورتش و بدنش خونی بود اومد داخل خونه تمام خدمتکارا ترسیده بودن اون بادیگارد رفت پیش جونگ سو...
>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>
∆: قربان*نفس زدن*
£: چیشده؟
∆: کار انجام شد
£: کشتیش؟
∆: فکنم اااره
£: یعنی چی فکنی اره؟*اخم*
∆:سو آه مرد*صدای ضعیف*
(نکته:سو آه راننده ماشین بود که زد به جونگکوک)
£: چی؟
∆: اون مرد منم تا قبل از اینکه مامورا برسن خودمو رسوندم اینجا.
£: کسی تعقیبت نکرد؟
∆: نه
∆: اما با ضربه ای که به جونگکوک خورده قطعا مرده..
£: خوبه
£: برو توی اتاقت منم یمگم دکتر بیاد درمانت کنه.
∆: چشم*رفت*
<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<
ویو ا/ت
ادامه دارد...
پارت 29
/چند روز بعد ویو کوک/
مادرم همچی رو برای پدرم تعریف کرد پدرمم گفت که میره با جونگ سو صحبت کنه اگر راضی نشد بزور ازش ا/ت رو میگیریم..
اما نگرانم که ا/ت خودش نیاد یا شایدم اصلا دوست نداره البته دلیلی نیست که نخواد بیاد اونجا داره اذیت میشه صدرصد قبول میکنه.
این چند روز اصلا نتونستم بخوابم فقط مشغول کارام بودم الانم دلم میخواد فقط بخوابم..
از شرکت اومدم بیرون و سوار ماشین شدم و به سمت خونه حرکت کردم داشتم رانندگی میکردم خوابم میومد اما چشام باز بود میتونستم خودمو تا خونه نگهدارم تا برسم اما نمیدونم چیشد که یدفعه فقط صدای دوتا چیزی که بهم برخورد کردند رو شنیدم و سیاهی...
ویو ا/ت
توی خونه نشسته بودم و داشتم تلوزیون میدیدم که یدفعه ی بادیگارد که سرو صورتش و بدنش خونی بود اومد داخل خونه تمام خدمتکارا ترسیده بودن اون بادیگارد رفت پیش جونگ سو...
>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>
∆: قربان*نفس زدن*
£: چیشده؟
∆: کار انجام شد
£: کشتیش؟
∆: فکنم اااره
£: یعنی چی فکنی اره؟*اخم*
∆:سو آه مرد*صدای ضعیف*
(نکته:سو آه راننده ماشین بود که زد به جونگکوک)
£: چی؟
∆: اون مرد منم تا قبل از اینکه مامورا برسن خودمو رسوندم اینجا.
£: کسی تعقیبت نکرد؟
∆: نه
∆: اما با ضربه ای که به جونگکوک خورده قطعا مرده..
£: خوبه
£: برو توی اتاقت منم یمگم دکتر بیاد درمانت کنه.
∆: چشم*رفت*
<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<
ویو ا/ت
ادامه دارد...
۲.۵k
۲۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.