ادامه پارت ۶
ویو هانا
هانا : مرسی اقا خرگوشه
جونگ کوک : خب سوار شو تا بریم خرید کنیم
هانا : باشه
سوار ماشین شدم و راه افتادیم. رسیدیم دم یک پاساژ خیلی بزرگ و خوشگل که جونگ کوک درو برام باز کرد و پیاده شدم. با هم وارد پاساژ شدیم. خیلی ها نگاه میکردن یکسری از روی حسودی و یکسری از روی زیبایی . رفتیم و چند دست لباس انتخاب کردیم و بعد از انتخاب یک لباس برای من و یک لباس برای جونگ کوک خریدیم
جونگ کوک: نظرت چیه بریم شام بخوریم ؟
هانا : بریم دارم از گشنگی میمیرم
با جونگ کوک رفتیم شام خوردیم و بعد هم رفتیم خونه من تا وسایلم رو جمع کنم و برم پیش جونگ کوک زندگی کنم. وسایلم رو برداشتم و با کمک جونگ کوک گذاشتیم داخل ماشین و رفتیم خونه جونگ کوک. وسایلم رو چیدم و بعد هم یک دوش گرفتم و لباسم رو پوشیدم و با جونگ کوک با هم خوابیدیم.
منتظر پارت بعد باشید.
هانا : مرسی اقا خرگوشه
جونگ کوک : خب سوار شو تا بریم خرید کنیم
هانا : باشه
سوار ماشین شدم و راه افتادیم. رسیدیم دم یک پاساژ خیلی بزرگ و خوشگل که جونگ کوک درو برام باز کرد و پیاده شدم. با هم وارد پاساژ شدیم. خیلی ها نگاه میکردن یکسری از روی حسودی و یکسری از روی زیبایی . رفتیم و چند دست لباس انتخاب کردیم و بعد از انتخاب یک لباس برای من و یک لباس برای جونگ کوک خریدیم
جونگ کوک: نظرت چیه بریم شام بخوریم ؟
هانا : بریم دارم از گشنگی میمیرم
با جونگ کوک رفتیم شام خوردیم و بعد هم رفتیم خونه من تا وسایلم رو جمع کنم و برم پیش جونگ کوک زندگی کنم. وسایلم رو برداشتم و با کمک جونگ کوک گذاشتیم داخل ماشین و رفتیم خونه جونگ کوک. وسایلم رو چیدم و بعد هم یک دوش گرفتم و لباسم رو پوشیدم و با جونگ کوک با هم خوابیدیم.
منتظر پارت بعد باشید.
۶.۹k
۲۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.